پیام جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجاییشهر کرج به دادستان کل کشور
26-جولای-2014
گروه خبری: زندانیان -
سایت نفس در قفس: جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجاییشهر کرج طی پیامی از عملکرد دادستان کل کشور به شدت انتقاد کردند.
متن این نامه که برای انتشار در اختیار سایت «نفس در قفس» قرار گرفته است، عینا در پی میآید:
شما دادستان ستمدیدگانید یا وکیل مدافع اربابان ثروت و قدرت؟
در کشوری که به نام مالکیت مقدس و خصوصی ۷۰ – ۸۰ مولتیمیلیاردر، کلیهی بنیادهای اساسی اقتصاد را در دست گرفته و به نام خصوصیسازی یا همان خودمانیسازی، چوب حراج بر صنایع و معادن، تحصیل و ورزش برای انباشت ثروتهای نجومی خود زدهاند. در حکومتی که اسم اختلاسکنندگان، غارتگران و رشوهگیران و دزدان هزاران میلیاردی ثروتهای عمومی مانند ۵۷۵ تن دزد بانکها که ۱۵۰ هزار میلیارد تومان یعنی یک پنجم نقدینگی کل کشور را پس نمیدهند، با حروف اول اسمشان مثل م-ی یا ب-ر برده میشود تا به کرامت و شخصیت بلندمرتبهی آنها در غارت بیتالمال خدای ناکرده جسارتی نشود، از طرفی بیش از ۱ میلیون نفر عروس و داماد منتظر وام ازدواج که قرار است به دستور شما، ۴ تا ۴ تا بچه به دنیا بیاورند تا به لشگر بیکاری ۴۳ درصدی جوانان و مستاجرین ۷۰ درصدی جوانان اضافه شوند و معلوم نیست به چه جراتی این جوانان تقاضای وام ازدواج کردهاند، مگر نمیدانند زبانم لال اگر این وامها را گرفتهاند پس آقازادهها و دردانههای حکومتی چطور یک پنجم نقدینگی کل بانکها را به جیب خود ببرند؟
جناب عالی دلواپس این نباشید که به اعتراف مطبوعاتتان آمار بیسوادی با ۳۰۰ هزار نفری که امسال اضافه شد به مرز ۱۱ میلیون نفر رسید، جان بچههای لوس سهمیهای که در خارج تحصیل میکنند سلامت باد! اصلا خودتان را ناراحت کنید، به جهنم که با واردات کالاهای بنجل توسط سرمایهداران دلال رانتخوار دولتی با پولهای زبانبستهی نفتی، کل تولیدات داخلی از جمله ۷۵٪ صنایع نابود شده است، بیکارسازی میلیونی، افت تولید، افت درآمد ملی و حراج زمینهای کارخانجات ویرانشده و سودهای میلیاردی سرمایهداران طفیلی مبارک باد!
شمای بیچاره چه کار کنید آقای دادستان؟ اصلا به درک که با قراردادهای سفید امضا و موقت، ۱۴ میلیون کارگر با خانوادهی ۵۰ میلیونی، همراه دیگر مزدبگیران، دیگر امنیت شغلی ندارند و طبقهی سرمایهدار مانند بردگان دست و پا بسته هر بلایی سر آنها میآورند.
سایهی بیکاری و گرسنگی بر سر بچههای آنان میچرخد. از اینکه شورای عالی کار شما، یک چهارم زیر خط فقر برای کارگران دستمزد تعیین کرده، اصلا دلنگران نباشید! دست دیوان عدالت اداریتان درد نکند که شکایت کارگران را از این بابت رد کرد. آنها هم دلواپس کند شدن انباشت ثروتهای نجومی اربابان ثروت و قدرت خود باشند. در این میان صدآفرین به شورای نگهبان قانون اساسی که با حذف فصل سوم قانون اساسی در رابطه با اجبار دولت برای تامین اشتغال دائم، مسکن، تحصیل و درمان رایگان برای مردم، بیمهی بیکاری مرسوم در همه جای دنیا را قطع کرد! این فقهای عالیمقام، دلواپس هزینهی اضافهی طبقهی دلال بودند که به حساب واردات بیرویه و نابودی تولید داخلی میلیونها نفر را بیکار کردهاند. حسابهای خارجیشان پُر باد! انشالله با کمک شورای نگهبان و دیوان عدالت اداری، سهم ۶۵ درصدی غارت منبع تولید ناخالص ملی آنها به ۱۰۰٪ برسد! و رباخواری ۳۰ درصدیشان از فقرا در بانکهای اسلامی با کمک مخلصانهی شما حداقل به ۵۰٪ برسد!
زبانم لال، زبانم لال، اگر از این میلیونها نفر بیکار شده و گرسنه توسط خداوندان زر و زور و تزویر که به نان شب محتاجاند، کس یا مسانی جرات کردند برای درمان مادرشان ۷۵ هزارتومان از پولهای میلیاردرهای نازنین سرقت کنند باید بلافاصله قوهی محترم قضائیه دست به کار شد و آنها را به دار مجازات اسلامی بیاویزد تا امنیت غارتگران محترم بیتالمال را تامین کند!
در مورد ما زندانیان سیاسی که دلواپس بیکاری میلیونی، کار، مسکن، امنیت شغلی هستیم، نمایندهی شما آقای خدابخش به همسر زندانی سیاسی دکتر لطیف حسنی چه خوش گفت: «این زندانیان از بزرگترین دزدان و قاچاقچیان و بدترین جانیان برای اجتماع خطرناکترند!» واقعا راست میگوید! چون ما به عنوان نمایندگان کارگران، معلمین، ملیتها، دانشجویان و دیگر اقشار مردم، با حقطلبی و عدالتخواهیمان امنیت دزدی و چپاول ازبابان زر و زور را به خطر انداختهایم! پس چرا باید از حقوق عرفی و قانونی دیگر زندانیان مانند ملاقات حضوی، مرخصی، آزادی مشروط× تلفن، تغذیه و هواخوری و درمان و فضای زندگی تعریفشده در آییننامهی زندانها برخوردار شویم؟ به قول آقای جعفری دولتآبادی، اعدام کار ما زندانیان عقیدتی – سیاسی را زودتر راحت میکند! ما باید عین منصور رادپور، محسن دگمهچی، علیرضا کرمی خیرآبادی و افشین اسانلو در قبرستان و جهنم رجاییشهر با زجر و شکنجه و مرگ تدریجی جان بدهیم تا در سایهی بهشت و امنیت ایجاد شدهی شما غارتگران ثروتهای ملی، متجاوزین و قاتلان جوانام مردم مانند قاضی حدادها و سعید مرتضویها آزادانه به کار قتل و غارت خود ادامه دهند! تا ۷۰ – ۸۰ میلیاردر دلآرام و دلواپس همچنان ۷۷ میلیون انسان را در شرایط بردگی مادی و معنوی نگه دارند!
جناب دادستان،
اگر دوستان شما در شورای نگهبان و دولت در حوزهی تامینات و عدالت اجتماعی تمام اصول قانون اساسی و یک فصل کامل به نام فصل سوم را در خوشخدمتی به اربابان ثروت و قدرت لگدمال میکنند، پس چرا قوهی قضائیه و سربازان گمنام تمام اصول اساسی دادرسی منصفانه با حضور هیات منصفه و وکیل، اصل ۲۲ قانونی اساسی در رابطه با آزادی کامل بیان حتی نقد و نفی جمهوری اسلامی، اصل ۲۳ در رابطه با عدم تفتیش عقاید، اصل ۲۶ در رابطه با آزادی فعالیت و ایجاد تشکلها، اصل ۲۷ در رابطه با آزادی تجمعات و تظاهرات و اعتراضات را زیرپا له نکنند؟ و به جای رسیدن به داد مظلومین و لگدمالشدگان، ابزار عملی ظلم نباشند؟ کجای دنیا را سراغ دارید که وزارت اطلاعات آن دیار، فعالین مدنی، عقیدتی، صنفی و سیاسی را از بدو دستگیری بدون حکم قضایی تا بازجویی در شرایط روحی و جسمی، در زندانهای انفرادی با چشمبند و سپس حکمهای سنگین و فرمایشی توسط قضات فرمایشی و کُددار حتی در دیوان عالی کشور مانند شعبهی ۲۹، همه چیز را به طور خودسرانه و قانونشکنانه زیر پا له کند و کسی جوابگو نباشد؟
بدون اینکه پس از حبس قطعی، برخلاف مادهی ۲۲ آییننامهی سازمان زندانها، که دخالت تمام نهادها از جمله این نهاد را در امور زندانیان اکیدا قدغن کرده در شعبات داخل زندانها مانند ۲۰۹ در اوین، بند سپاه در رجاییشهر، ۳۷ در زندان تبریز، عین گشتاپو و بدتر از آن به شکنجه و بازجویی زندانیان، پروندهسازی و صدور احکام مجدد ادامه دهد، به طوری که مسولین زندان عین عروسک خیمهشببازی، بدون کوچکترین اراده و قدرت تصمیمگیری، بردهی این اداره باشند و در جلوی چشم آنان و فرمانبری ایشان از این ادارهی خودسر و قانونشکن، تمامی حقوق قانونی زندانیان سیاسی – عقیدتی مانند مرخصی، تلفن، ملاقات حضوری، آزادی و عفو مشروط و موردی و عمومی از آنها دریغ شود.
اگر در رابطه با زندانهای ایران محکومین به حبس ابد پس از ۱۰ سال زندان آزاد میشدند اما ممانعت این اداره، علیرغم موافقت مسولان زندان، محمد نظری با تحمل ۲۱ سال، کریم معروف عزیز با تحمل ۱۸ سال، خالد حردانی، شهرام و منصور پورفرهنگ، افشین بایمانی و سعید ماسوری هر کدام با تحمل ۱۵ سال حبس در زندان رجاییشهر کرج به مرگ تدریجی جان میدهند.
اگرچه قانون تفکیک جرایم وجود دارد ولی با دستور خودسرانه و غیرقانونی آنها، دهها زندانی سیاسی مانند شهرام چینیان، مهدی فراحی شاندیز و علی معزی در بندهای جانیان خطرناک و مبتلا به ایدز و هپاتیت در معرض مرگ قرار دارند. اگر بیماران لاعلاج طبق قانون معاف از زندان هستند، اما دهها نفر مانند حسن طفاح با ۸۵ سال سن و مبتلا به بیماری لاعلاج سرطان خون پیشرفته، طبق ارادهی این ادارهی ضدبشری نه تنها آزاد نمیشود بلکه از بستری شدناش در بیمارستان به خرج خودش زیر جلوگیری میشود.
در مورد کسانی که به دلیل مهر و عطوفت سربازان گمنام، سر، دستها، پاها، کمر، دندهها و بیضههایشان مثل رضا شهابی و علی سلانپور خُرد و خمیر شده است، باید کل دنیا به روی این سربازان تُف بیندازند تا اجازهی درمان به خرج خودشان داده شود.
البته جناب عالی غمگین نباشید! همهی اینها برای بهرهکشی ۱٪ دزد و غارتگر از ۹۹٪ جامعه لازم است و همچنان ۷۷ میلیون نفر با ۸۵٪ زیر خط فقر، یکی از بالاترین آمار گرانی، تورم، بیکاری، اعتیاد، طلاق و تنفروشی به عنوان افتخار جهانی برای شما را داشته باشند!
با این اوصاف برای یک بار هم که شده، آقای دادستان کلاهتان را قاضی کنید و از خود بپرسید، اگر ما به جای یک از لگدمالشدگان بودیم چه کار میکردیم؟
در کشورهایی که شما از آنها به عنوان دشمن نام میبرید حداقل، اجازهی داشتن تشکل صنفی و اعتراض و داد زدن در مقابل ناعدالتی داده میشود و حداقل وسایل ارتباط جمعیاش آنقدر قدرت دارد که سواستفادهکنندگان از ثروتهای ملی را افشا کند. حداقل قوهی قضائیهاش آنقدر مستقل هست که عالیترین مقام حکومتی را به دادگاه بکشد.
اگر قسط و عدالت شما این است، خدا نصیب گرگ بیابان نیز نکند! شما کار را به جایی رساندید که ملت ایران به تمامی مستبدین مُرده و زندهی تاریخ رحمت فرستد!
اما از یاد نبرید که این حکم تاریخ است که «بر سرنیزه میتوان تکیه کرد، اما بر روی آن نمیتوان نشست!»
جمعی از زندانیان سیاسی سالن ۱۲ زندان رجاییشهر کرج
۳ مرداد ۱۳۹۳