ارسال درخواست استرداد شکایت دراویش زندانی به دادسرای رسیدگی به جرائم کارکنان دولت
30-جولای-2014
گروه خبری: اقلیت های دیني -
سایت نفس در قفس: هفت وکیل و مدافع حقوق دراویش گنابادی پیرو بی نتیجه ماندن رسیدگی قضایی به تخلفات محرز صورت گرفته در پروندههای دراویش گنابادی، درخواست استرداد شکایت خود را به شعبه دهم دادسرای رسیدگی به جرائم کارکنان دولت ارسال کردند.
به گزارش مجذوبان نور این هفت درویش پیش از این در دو نوبت به رفتارهای غیرقانونی و تخلفات قاضی صلواتی در مسیر رسیدگی به پرونده اعتراض کرده و گزارش تخلفات این قاضی را در قالب دو نامه به دادسرای انتظامی قضات ارسال کرده بودند اما شکایت اول ایشان با صدور قرار منع تعقیب برای قاضی یاد شده مواجه شد و شکایت دوم نیز پس از مدت ها همچنان بی نتیجه مانده است.
دراویش امضاکننده در بخشی از این نامه نوشتهاند: تا آنزمان که محاکم قضایی در دست قضات مستقل و عادل قرار گیرد تقاضایمان بر تعقیب قانونگریزان و خاطیان را مسترد کرده و هر گونه اقدامی را موکول به زمانی خواهیم کرد که در نظام قضایی ایران واژگان عدالت، حق و … به حقیقت معنا داشته باشد.
متن کامل تقاضای استرداد دراویش گنابادی محبوس در زندان اوین به شرح زیر است:
به نام خداوند دادگستر منتقم
بازپرس محترم شعبه دهم دادسرای ویژه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت
با سلام
احتراما در خصوص پرونده کلاسه ۹۳۰۰۱۲ مطروحه در آن شعبه به استحضار میرساند:
در تاریکی شبهایی که حتی گهگاه ستاره اجرای قانون در آسمان سرزمینمان چشمک نمیزند و ابر سیاه خودسریها ماه عدالت را به جادری سیاه درپوشانده است، میخواستیم از کمان شکسته قانون، تیر احقاق حقوق ضایع شده خویش را بر پیکر تنومند و قدارهبند بی عدالتی پرتاب کنیم اما افسوس که در خیال خام بودیم. شکایت اینجانبان از ماموران و مسوولان دستگاه قضایی و امنیتی برآمده از خوشخیالی و سادهاندیشیمان بود و گویی نمیخواستیم واقعیات را باور کنیم و درس عبرت از تجربههای دوران وکالت در سالهای قبل از اسارت را به یاد آورده و به کار بگیریم. تجربههای مکرر و تلاش بیهوده و عبثمان از احقاق حقوق درویشان مظلوم در مقابل مسندنشینان قدرت و صاحبان مکنت سیاسی را به فراموشی سپردیم و خود را به تغافل زدیم. دست به قلم بردیم و شکایت کردیم، خطای ریز و درشت خاطیان در پرونده تا صدور احکام علیه ما آنچنان آشکار بود که هر چشمی، اگر آب مروارید که هیچ، آب سیاه هم آورده بود، آن را میدید. و این اعجاز که مسوولان رسیدگی به شکایت آن را ندیدهاند خود حکایتی است تلخ و طنزآلود. تلخ برای فرشته ناتوان و دلشکسته و بالسوخته عدالت در ایران و طنز برای آنان که در فرداری روزگار، تاریخ حقوق و طریق قضاوت در این کشور را مینویسند و مجبور میشوند در قیاس دوران توحش با عصر تمدن، عملکرد قاضی بلخ! را بیش از حد به سخره نگیرند، چرا که امروز موجبات بیشتری برای تمسخر و خنده وجود دارد. نهایت آنکه برائت قاضی صلواتی و حضور و الزام ما در دادگاه با قید پوشیدن لباس زندانیان و دستبند و پابند، ما را از سراب به سرای واقعیت برده و باز دیدیم دستگاه قضا در راستا و ادامه همان طریق یاسآور و معمول گذشته عمل میکند. لذا تا آنزمان که محاکم قضایی در دست قضات مستقل و عادل قرار گیرد تقاضایمان بر تعقیب قانونگریزان و خاطیان را مسترد کرده و هر گونه اقدامی را موکول به زمانی خواهیم کرد که در نظام قضایی ایران واژگان عدالت، حق و … به حقیقت معنا داشته باشد.
حمیدرضا مرادی سروستانی – افشین کرمپور- فرشید یداالهی- رضا انتصاری – امیر اسلامی – امید بهروزی – مصطفی دانشجو