امید تازه برای یک زندانی که در نوجوانی به قصاص محکوم شده است
18-سپتامبر-2016
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: پنج سال بعد از تشکیل پرونده پسری که در نوجوانی مرتکب قتل شده بود، این فرد با وجود صدور حکم قصاص یک بار دیگر به زندگی امیدوار شد و برای اعمال ماده ٩١ پای میز محاکمه رفت.
به گزارش شرق، مأموران پلیس مهر سال ٩٠ باخبر شدند درگیری بین دو نوجوان رخ داده و یکی از آنها با ضربه چاقوی دیگری زخمی شده است. با حضور مأموران در محل حادثه و آغاز تحقیقات مشخص شد نوجوان ضارب متواری شده و نوجوان دیگر به خاطر شدت جراحات جان خود را از دست داده است. تحقیقات اولیه نشان داد مقتول با یک ضربه چاقو به قتل رسیده است و درگیری او با متهم به قتل به روزها قبل برمیگردد.
ردزنیهای مأموران در نهایت باعث شناسایی و بازداشت متهم شد. او در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: “درگیری بین من و آرمین (مقتول) نبود؛ من آن روز به درخواست دوستم که با آرمین مشکل داشت، به آنجا رفته بودم که دعوا شد و من هم یک ضربه چاقو به آرمین زدم”.
متهم بعد از اعتراف و پایان تحقیقات برای محاکمه به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. او اتهام را قبول و تأکید کرد قصدی برای کشتن نداشت. با توجه به اینکه اولیای دم درخواست صدور حکم قصاص کرده بودند، رأی بر قصاص صادر شد و حکم مورد تأیید دیوانعالی کشور قرار گرفت. در این مدت تلاش خانواده پسر متهم به قتل برای جلب رضایت اولیای دم به جایی نرسید و او در فهرست اعدامیان قرار داشت تا اینکه سه سال قبل مادهای قانونی به تصویب رسید که مطابق آن دادگاه باید بلوغ فکری متهمان زیر ١٨ سال را در جرائمی که منجر به حد یا اعدام میشود، بررسی کند. با توجه به این ماده قانونی بود که متهم درخواست کرد یک بار دیگر محاکمه شود و مدعی شد زمانی که مرتکب قتل شده، حرمت قتل را نمیدانسته است.
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده یک بار دیگر برگزار شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. سپس اولیای دم درخواست قصاص را ارائه دادند.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را قبول کرد اما گفت در زمان ارتکاب آن نمیدانست چه کاری انجام میدهد؛ او گفت: “درگیری بین آرمین و یکی از دوستان من بود. مشکل هم زمانی به وجود آمد که دوستم اشتباهی برای آرمین یک پیامک فرستاد؛ البته بعد به او گفته بود پیامک را اشتباه فرستاده است اما آرمین دستبردار نبود و مرتب به دوست من میگفت چرا پیامک اشتباه دادهای و سر این موضوع با هم بحث داشتند. دوستم مدعی بود چند بار این موضوع را به او توضیح داده اما دستبردار نیست و همچنان اصرار دارد دوستم دروغ میگوید. تا اینکه روز حادثه دوستم با من تماس گرفت و گفت برای ساعت چهار با آرمین قرار گذاشته است تا تکلیف این موضوع را روشن کند و از من هم خواست با او بروم و اگر درگیری ایجاد شد کمکش کنم. من هم قبول کردم؛ از خانه یک کارد میوهخوری برداشتم و رفتم. وقتی به آنجا رسیدم، دیدم دعوا شروع شده است و وقتی من را دید به سمت من حمله کرد و دعوا شروع شد، من هم نتوانستم کاری کنم و مجبور شدم از کارد میوهخوری که همراهم برده بودم، استفاده کنم؛ یک ضربه بیشتر هم به او نزدم، وقتی روی زمین افتاد فرار کردم؛ البته نه اینکه بخواهم باعث مرگ آرمین شوم بلکه از ترسم فرار کردم. ضربه به گردن آرمین برخورد کرد و یکباره خون زیادی از گردنش بیرون ریخت، همین هم باعث شد خیلی بترسم. البته با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم اما خودم از محل دور شدم و کارد میوهخوری را که آلت قتاله بود، در خانه مخفی کردم. بعد از چند روز هم شناسایی و بازداشت شدم”.
متهم درباره اینکه زمان قتل چه تصوری از عملی که مرتکب شده بود، داشت، گفت: “من در آن زمان واقعا نمیدانستم چه کار اشتباهی انجام میدهم و نمیدانستم مجازات کاری که میکنم چیست و اصلا فکر نمیکردم کسی را به خاطر قتل اعدام کنند. چون چند وقت قبل از این حادثه یک نفر در محله ما دعوا کرده و یکی را کشته بود اما پروندهاش منجر به این نشد که اعدام شود و من هم فکر نمیکردم با مجازات قصاص روبهرو شوم. ضمن اینکه فکر نمیکردم یک کارد میوهخوری بتواند باعث مرگ آدمی بشود. فکر میکردم ممکن است زخمی روی بدن کسی ایجاد کند و تمام شود؛ اگر میدانستم واقعا این اتفاق میافتد، هرگز کارد میوهخوری را با خودم نمیبردم. آن روز هم رفته بودم که اگر دعوا و درگیری ایجاد شد، جلوی آن را بگیرم و دعوا تمام شود اما آرمین مرتب دعوا راه میانداخت و موضوع را تمام نمیکرد. من هم از ترس این کار را کردم”.
بعد از متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.