با رضایت اولیای دم؛ دو زندانی تهرانی از اعدام نجات یافتند
14-می-2017
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: یک زندانی تهرانی محکوم به قصاص که از هفتسال قبل به اتهام قتل پسری نوجوان در بازداشت به سر میبرد، با رضایت اولیایدم از مرگ فاصله گرفت. در پرونده ای دیگر یک زندانی متهم به قتل نیز پس از چهار سال با رضایت اولیای دم از اعدام نجات پیدا کرد.
به گزارش جوان آنلاین، مرد محکوم به قصاص که از هفتسال قبل به اتهام قتل پسری نوجوان در بازداشت به سر میبرد، با رضایت اولیایدم از مرگ فاصله گرفت.
سیزدهم اردیبهشتماه سال۸۹، مأموران کلانتری ۱۵۷ مسعودیه از مرگ مشکوک پسر ۱۱ سالهای به نام مهران در خیابان ابومسلم با خبر و در محل حاضر شدند.
یکی از شاهدان گفت: “برای خرید نان از خانه بیرون آمده بودم که دیدم مهران بیهوش روی زمین افتاده است. او به مواد مخدر اعتیاد داشت و بارها او را دیده بودم که برای تهیه مواد با مردی به نام سیامک رفت و آمد داشت”.
بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد پسر نوجوان بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن فوت کرده است.
بنابراین پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل و سیامک ۲۰ ساله به عنوان مظنون شناسایی و بازداشت شد. متهم در بازجوییهای اولیه قتل را انکار کرد، اما سرانجام به جرمش اعتراف کرد و گفت: “مهران به موادمخدر اعتیاد داشت. شب حادثه به خانه ما آمده بود و خیلی گرسنه بود. به آشپزخانه رفتم و برایش غذا گرم کردم. وقتی مادرم مهران را دید از من خواست تا او را از خانه بیرون کنم”.
از او خواهش کردم تا مهران یکشب پیش ما بماند که مادرم راضی شد. متهم در خصوص قتل گفت: “مهران آنقدر خسته بود که تا خوابش برد، شروع به خر و پف کرد. به خاطر سر و صدایهایش دستم را جلوی دهانش گذاشتم تا پدر و مادرم اعتراض نکنند، اما فایدهای نداشت. بنابراین مجبور شدم چندبار گلوی او را فشار دهم تا اینکه متوجه شدم نفس نمیکشد. منتظر شدم تا هوا روشن شود. فکر نمیکردم فوت کرده باشد و با خودم گفتم شاید به خاطر کشیدن مواد بدنش سرد شده است. او را جلوی آفتاب بردم تا بدنش گرم شود، اما فهمیدم فایدهای ندارد و او فوت کرده است. از ترس جسدش را در کوچه رهاکردم و با اورژانس تماس گرفت. با اقرار متهم و کامل شدن تحقیقات، سیامک به اتهام قتل عمد مجرم شناخته شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در اولین جلسه رسیدگی به این پرونده، اولیایدم درخواست قصاص دادند.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و بار دیگر ماجرا را شرح داد. بعد از آخرین دفاع متهم، هیئت قضایی بعد از شور او را به قصاص محکوم کرد.
این حکم بعد از تأیید در شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور در آستانه اجرا قرار داشت که متهم با رضایت اولیایدم و پرداخت ۱۰۰ میلیون دیه از مرگ فاصله گرفت.
متهم روز گذشته بار دیگر از جنبه عمومی جرم در همان شعبه به ریاست قاضی عبداللهی و مستشار کیخواه حاضر شد.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، بعد از آخرین دفاع متهم، هیئت قضایی او را به هشتسال حبس محکوم کرد.
به گزارش خبرگزاری رکنا نیز، مرد جوانی در جریان مشاجرهای شدید، زن جوان را که روزی عاشق او بود با روسری خفه کرد، با رضایت اولیای دم از اعدام نجات پیدا کرد.
جسد این زن، ۱۸ مهر سال ۹۲ در آپارتمانی واقع در خیابان بهارستان تهران پیدا شده بود. کارآگاهان با ردیابی تلفن همراهش پی بردند سارا با مرد جوانی بهنام سینا رابطه داشته است.
بدینترتیب سینا شناسایی و دستگیر شد و در بازجویی به قتل زن جوان اعتراف کرد.
صبح دیروز مأموران سینا را اززندان به شعبه دهم دادگاه کیفری بردند و محاکمهاش در این دادگاه به ریاست قاضی باقرزاده و با حضور ملکی و غفاری مستشاران دادگاه آغاز شد. ابتدای جلسه دادگاه نماینده دادستان خواستار مجازات متهم شد و سپس اولیای دم – پدر، مادر و دختران مقتول- هر کدام جداگانه درخواست خود را بیان کردند.
پدر سارا در حالی که اشک میریخت گفت: من از قصاص قاتل دخترم بهخاطر اینکه دختر خردسالی دارد میگذرم. آنگاه مادر مقتول خواستار قصاص قاتل دخترش شد. دختر خردسال سارا که تنها ۱۱ سال دارد وقتی پای میز محاکمه ایستاد گفت: «من ۸ ساله بودم که مادرم را از دست دادم و دیگر گرمای دستانش را لمس نخواهم کرد اما قاتلش را میبخشم تا دختر کوچکش بیپدر نماند.» در این هنگام حاضران در دادگاه با شنیدن حرفهای این دختر متأثر شدند و چند نفر نیز بهگریه افتادند. آنگاه متهم جوان با دستور رئیس دادگاه در برابر قضات ایستاد تا به سؤالات پاسخ دهد.
چند سال است که ازدواج کردهای؟
۷۷ سال است که ازدواج کردهام و یک دختر پنج ساله دارم.
شغلت چه بود؟
جوشکاری میکردم.
مقتول را از کجا میشناختی؟
تقریباً ۱۰۰ سال پیش بود که با سارا آشنا شدم. او ناشنوا بود و لکنت زبان هم داشت.
او را دوست داشتی؟
با او دوست بودم تا اینکه متوجه شدم ازدواج کرده و دیگر سعی کردم با او ارتباطی نداشته باشم. اما سارا با اینکه متوجه شد من هم ازدواج کردهام تلفنی با من حرف میزد. تا اینکه پس از چند سال به سراغم آمد و از من خواست زنم را طلاق بدهم و با او ازدواج کنم.
چرا او را کشتی؟
باور کنید این فقط یک اتفاق بود در جریان صحبت ناگهان عصبانی شدم و برای همین با روسری خفهاش کردم.
همسرت از رابطهتان خبر داشت؟
نه او اطلاعی از این موضوع نداشت. سارا وقتی گفت که اگر تن به ازدواج با او ندهم همه چیز را درباره رابطهمان به زنم میگوید، همین موضوع باعث شد عصبانی شوم و خونم به جوش بیاید.
چرا همان اول آشنایی تصمیم به ازدواج با «سارا» نگرفتی؟
او را دوست داشتم اما سرنوشت طور دیگری رقم خورد. او زودتر ازدواج کرد و بعد منهم ازدواج کردم. اما این سارا بود که نمیخواست واقعیت را قبول کند.
چه درخواستی از دادگاه داری؟
اینکه بهجوانیام و دختر کوچکم رحم شود و مرا ببخشند. همین طور از مادر سارا تقاضا میکنم بهخاطر نوهاش از حق قصاصاش گذشت کند.
سابقه کیفری داری؟
نه من هیچ سابقه کیفری ندارم.
اگر مادر سارا هم از حق قصاصاش بگذرد توان مالیداری که دیه مقتول را بپردازی؟
سعی میکنم دیه را بپردازم. تنها دلخوشیام پدر و مادرم هستند و بهخاطر دختر کوچکم هم که شده پول دیهرا فراهم میکنم. در ادامه جلسه رسیدگی به پرونده، قضات دادگاه دقایقی با مادر مقتول صحبت کردند و بالاخره او نیز راضی شد که از حق قصاصاش گذشت کند.
در پایان جلسه دادگاه، متهم آخرین دفاعیات خود را بیان کرد و آنگاه قضات وارد شور شدند تا بزودی حکمشان را صادر کنند.