خالد حردانی: دموکراسی و کرامت انسانی نوری جاودانه که هرگز خاموش نخواهد شد
19-آوریل-2014
گروه خبری: زندانیان -
سایت نفس در قفس: خالد حردانی زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲ زندان رجاییشهر کرج طی نامهای از این زندان برای ادای شهادت در یک دادگاه صالحه در رابطه با دیدههایش در زندان اعلام آمادگی کرده است.
وی از جمله در این نامهی سرگشاده مینویسد: «اگر احساس میکنید در نوشتههای اینجانب شبهیه میباشد اینجانب اعلام میکنم آمادهام برای اثبات حرفها و نوشتههایم در هر دادگاهی که صالحه باشد و یا در هر مناظرهای و با شرکت هر کدام از آقایان کارگزار جمهوری اسلامی شرکت کنم تا مردم قضاوت کنند.»
متن کامل این نامه که در نسخهای از آن اختیار «نفس در قفس» قرار گرفته به شرح زیر میباشد:
به راستی مردم در پس این شهر پر آشوب که خون، شکنجه و زندان و نبود امنیت کارنمای تمام قد آن شده است به چه میاندیشند!؟
ظرف چند هفته حکومت جمهوری اسلامی که خود را صاحب مشروعیتی تقدیس شده از طرف اولیای خدا میداند توسط نظامهای دموکراتیک و جامعهی جهانی ۵بار به نقض سیستماتیک و نظام یافته حقوق مردم متهم شد. اساس قرار این است که حکومت ولایت فقیه در ٣ رکن اساسی که جامعه مدنی دنیا را تشکیل میدهد به بن بست تاریخی رسیده است و نظام نه تنها نمیتواند پاسخگوی مطالبات عمومی مردم باشد بلکه روزبهروز میزان مشروعیت و مقبولیت را حتی در درون حلقههای خودی از دست داده است و به قول معروف به فرزندان خود رحم نمیکند. التزام نداشتن به قوانین بینالملل و دخالت در امور کشورهای عراق، سوریه، لبنان و فلسطین به رسمیت نشناختن حقوق انسانها و نادیده گرفتن منشور حقوق بشر و حقوق ملت، میلیتاریزه کردن اماکن فرهنگی، دانشگاهها، مدارس، کانونهای اجتماعی و مدنی، محل کار کارگران و شلیک به دموکراسی، چالش مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و هژمونی ولایت فقیه را در داخل هدف نهایی قرار داده است. هدفی که گویا دولتمردان خود نیز به آن دامن میزنند. صحبتهای بیاساس و خارج از عرف دیپلماتیک محمد جواد لاریجانی در ارتباط با وضعیت حقوق انسان در ایران و به کارگیری تدابیری غیر مرسوم و توهین به نماینده قانونی سازمان ملل جناب دکتر احمد شهید و مقاومتی خواندن رفتار حکومت در برابر خواست مردم و جامعه جهانی برای رسیدن به آزادیهای مدنی، نفی خشونت و نه به اعدام خود گواه اول بر میزان غیرمشروع بودن نظام را به نمایش عموم میگذارد. اما واقعیت امر چیست و در ایران چه خبر است؟
اساس مشروعیت نظامهای سیاسی از زمان تشکیل کلونیهای انسانی بر اساس عدالت بوده و عدالت پیش مقدمه و رکن اساسی و شعله روشن و فروزان نظامهای اجتماعی بشر بوده است. جمهوری اسلامی مشروعیت خود را به دلیل نبود اعتماد مردم نسبت به رفتار دولت مردان، مورد چالش میداند. قصه اصلی آن است که فرشته حامل ترازوی عدالت بیش از ٣۵ سال است که چشمان خود را بر روی بیعدالتی و جهالت دولت مردان دیکتاتور بسته است. فقر، فحشا، مواد مخدر، رانتهای دولتی، چپاول حقوق ملت و ثروتهای ملی، بیعدالتی در حاکم قضایی، شکنجه، زندان، اعدام مردم، نمایی است تمام قد از حکومت ولایت فقیه و کاخ استبداد ظلم دیکتاتور بر ستونهای جهل و ویرانههای بهره کشی پایهگذاری شده است.
اما آنچه که در ایران میگذرد چه نمایی دارد که خطکش شکسته حسن روحانی نیز نتوانست التیام بخش باشد و مشت چدنی دیکتاتوری تزویر و دروغ بزرگ اعتدال از زیر لفافههای حریری نمایان گشت و واقعیت این است که تجویز داروهای مسکن و گزارشات ایزایی از وضعیت معیشت مردم نتوانست حتی چند ماه دوام بیاورد. اعدامهای فلهای پنهان و عیان در ٩ماه گذشته و از زمانی که سکان هدایت دولت به ایشان سپرده شد. آمارها نجومی و از تصورات مدافعان حقوق انسان خارج است و مردم ستم کشیده در خون، شکنجه و اعدام روزگار سپری میکنند. قاموس تاریک تاریخ و خوی ددمنشی بر ارضاء شهوت علمای جهل و منابر آسپس دوران از کلام خدا یعنی قران و دین اسلام و جامعه نجیب علویان مایه میگذارد و ادعا میکنند که غرب در صدد شبیخون فرهنگی بر علیه اسلام است.
سوال این است حکم زندان و شکنجه انسانها از کدام نص قرانی و یا سیره نبوی بر مردم ستم دیده ایران روا داشته و تعمیم گردیده است. احکام زندانهای غیر شرعی و غیر انسانی حتی در زمان خلفای راشدین که علی یکی از کارگزاران آن بوده وجود نداشته بلکه ۵٠سال بعد و در زمان حکومت امویان به وجود آمده است و تمام تاریخ نگاران و انسانهای آزاده میدانند که امامان شیعه خود قربانیان واقعی سیاستهای سیاه تزویر و دروغ حکومتهای ظالم و مستبد دوران خود بودهاند. پس آقایان لاریجانی و شخص اول حکومت جمهوری اسلامی از کدام اسلام دفاع میکنند و میخواهند مقاومت کنند! جالب اینجاست که عمق استراتژی و ایدئولوژی جمهوری به اصطلاح اسلامی شما خود تیر خلاص به اسلام رحمانی و دین علوی بوده و این شکنجهها و اعدامهای فلهای و زندانهای طویل المدت غیرشرعی خود یعنی سوق دادن تمدن ایران زمین و اساس اسلام به سراشیبی تاریخی یعنی همان کلام اقایان آیتالله منتظری و آیتالله بهجت بوده است.
قتلها و اعدام اسرای زندانی از سال ۵٧ تا ۶٨ و تجاوز به دختران باکره در زندان در حافظه مردم ایران همچنان بعنوان یک پارادوکس انسانی و دردآور لاینحل باقی مانده است که چگونه فقط با یک فرمان تعداد زیادی از نیروهای روشنفکر و سیاسی جامعه، اعدام شدند که خود نیاز به کالبد شکافی تاریخی دارد. کارگزاران حکومت ولایت فقیه از نظامی دم میزنند که برای خانواده جزاء و حقوق بشر برنامه دارد. اما نان و رفاه مردم و میلیونها دلار از درآمدها صرف جنگ افزارهای کشتار جمعی میشود حال که میدانند که تعداد زیادی از کارگران حقوق ماهیانه نگرفتهاند و در حال حاضر حقوق زیر خط فقر میباشد در مملکتی که یکی از ثروتمندترین و پر درآمدترین کشورهای دنیا بوده حق تحصیل و حق بهداشت و رفاه عمومی از مردم صلب شده است و مردم به نان شب محتاجند.
شاهرخ زمانی از کارگران زندانی بیش از یک ماه در زندان تحت شکنجه، بد رفتاری و اعتصاب غذاست و سلامتی این کارگر زندانی این پدر تحت خطر قطعی بوده و است رضا شهابی، محمد جراحی و دیگر کارگران زندانی هفت تپه اهواز فقط برای ایفای حقوق کارگران زندانی و شکنجه میشوند و حق دفاع از حقوق آنها صلب گردیده است. در اهواز، کُردستان، آذربایجان، بلوچستان پیش صدها و هزاران نفر فقط بخاطر هویت قومی در زندانها هستند و از حقوق قانونی خود محروم هستند.
اما زندان رجایی شهر کرج تبعیدگاه و محل شکنجههای روحی و روانی زندانیان سیاسی!
بیش از ٣سال زندانیان سیاسی از حقوق قانونی و حقوق یک زندانی محروم هستند. تلفن، ملاقات حضوری، و هواخوری از آنها قطع گردیده است و حقوق شهروندی آنها بدلیل مخالفت با حکومت نادیده گرفته میشود و پنجرههای سلولها آجرچین و بعد با ورقهای آهنین بسته شده است تا نفسی دم نیاید و صدای به بیرون درز نشود. این نماد ظلم حکومت هر روز با شکنجه و عذابهای روحی و روانی گره میخورد اکثر زندانیان توسط محاکم سفارشی وزارت اطلاعات محکوم شدهاند، یعنی دادگاه انقلاب اسلامی و حکومت در پروندههای زندانیان ثابت کرده که از عدالت خارج بوده و کارگزاران و زندانبانان برای به سکوت کشاندن تظلم خواهی زندانیان حتی کوچکترین روزنههای نور امید و عشق به زندگی را از آنها سلب کرده است. حسن طفاح پیرمردی ٨۵ساله و با بیماری سرطان خون توسط پزشک قانونی عدم تحمل کیفر برای او صادر شده اما همچنان به بازداشت خودسرانه او ادامه دادهاند ایشان حتی قادر به انجام کارهای شخصی خود نیست. جمال الدین خانجانی پیرمرد ٨٠ساله بهایی ماهها در انفرادی ٢٠٩شکنجه و محروم از حقوق زندگی صرفا بخاطر عقیده و مرام دینی به ٢٠سال زندان توسط دادگاه انقلاب تهران محکوم گردید و حتی زمانی که همسرش دارفانی را وداع میگوید اجازه نیافته که در مراسم تدفین حاضر شود و ٢نوهی جوان او یعنی فواد و لوا نیز بازداشت و زندانی هستند.
صالح کهندل در پنچ دقیقه محاکمه و بخاطر دفاع از حقوق بشر به ١١سال زندان محکوم میشود. شاهرخ زمانی کارگر زندانی و عضو سندیکای کارگران نقاشکار تحت شکنجه از دوستان او اقرارهای غیر قانونی گرفته میشود و بعد به ١١سال زندان محکوم و به زندانهای یزد و تهران تبعید میشود. محمد نظری جوانی آذری که الان چهره او به پیرمردی ۶٠ساله میماند او بیش از ٢٠سال در زندان است در زمان بازداشت تحت شکنجه از او اقرارهای غیرقانونی میگیرند و اول به اعدام و بعد با یک درجه تخفیف به ابد محکوم میشود. کریم معروف عزیز پیرمرد ٧۵ساله ساکن عراق تحت شکنجه از او اقرار گرفته میشود اول به اعدام و بعد به ابد محکوم میشود در حال حاضر بیش از ١٧سال زندان است و از حقوق اتباع خارجی محروم است. محمد علی منصوری پس از ملاقات با فرزندش در عراق بازداشت و به ١۶سال زندان و تبعید محکوم میشود بدون وکیل و بدون دفاع مشروع و قانونی آن هم پشت درهای بسته و در پنج دقیقه “١”. شهرام احمدی جوان کُرد و برادرش بهرام احمدی بدون محاکمه به اعدام محکوم میشوند آن هم فقط به خاطر سنی مذهب بودن، بهرام احمدی اعدام میشود و این جوان در آستانه ۶سال است که هنوز از حقوق خود محروم است مادر این دو برادر به علت ستمهای که بر خانواده روا داشته شد چند روز به کما میرود و در بیمارستان بستری میشود جالب اینجاست که بهرام زمان دستگیری زیر ١٨سال بوده و طبق اظهارات شاهدان عینی با دستبند و پابند در یک گودال بدون تشریفات مذهبی چال و دفن میشود و خواهر این جوان پس از این مصیبت دچار ضربه مغزی شده و مادر فلج میشود. دستهای این مادر شبانه روز به دعا و نیایش است تا شاید فرزندش باز گردد. میثاق یزداننژاد دانشجوی محروم از تحصیل به ١۴سال زندان و تبعید محکوم میشود. فرهنگ و شهرام پورمنصوری دو جوان اهوازی فقط بخاطر فرار از فقر و بیعدالتی گرفتار شدهاند و بیش از ١۴سال در زندان، تبعید و شکنجه به سر میبرند، ٧سال تمام زیر حکم اعدام بودهاند رسول حردانی فقط صرفا بخاطر اینکه برادر اینجانب بوده بیش از ١۴سال است که گروگان گرفته شده است که بگویم رسول حردانی و شهرام پورمنصوری در زمان بازداشت و شکنجه و گرفتن اقرارهای غیر قانونی زیر ١٨سال سن داشتهاند و نوجوانی بیش نبودهاند.
آقایان شما از کدام حقوق بشری دم میزنید. ناصر خیرالهی در زمان بازداشت تحت بدترین و توهین آمیزترین شکنجه از او اقرار گرفته و حتی زن او را که خواهر شهید است جلوی او کشف حجاب کرده و به زور شکنجه از او اقرارهای غیر قانونی گرفتهاید و بعد از شلوغی ٨٨ او را اعدام کردید. از اعدامهای غیرقانونی و بدون تشریفات اداری فرزاد کمانگر، علی صارمی، علی وکیلی، شیرین علم هولی و حجت زمانی و یا مرگ مشکوک پس از شکنجه فراوان اکبر محمدی دانشجوی زندانی و بازداشتی ١٨تیر که پس از انتقال از بهداری به بند آثار شکنجه روی بدن او به گواه تمام هم بندیان نمایان و پیدا بوده است. مرگ منصور رادپور، امیر حسین حشمت ساران، ستار بهشتی و افشین اسانلو، زهراکاظمی، علیرضا کریمی خیرآبادی، عبدالرضا رجبی و مرگ دردآور و غیر انسانی محسن دگمهچی نام برد و دها و صدها مرگ مشکوک دیگر و اقدامات غیر اخلاقی و خشونت آمیز در بازداشتگاهها و زندانها توسط عوامل و نیروهای خودسر و فرمان بردار بازجویان وزارت اطلاعات. آن وقت شما جناب دکتر احمد شهید را متهم میکنید که گزارشات خود را از غرب دریافت و تهیه میکند. شما چه بخواهید و چه نخواهید وارث حکومتی هستید که بی عدالتی و تصلیب قانون مدنی، شرع و حقوق ملت و به دار کشیدن زنان و مردان اسیر و دست بسته آزادی خواه از مظاهر بارز و افتخاری شماست که ماهیت وجود تاسیس حکومت جمهوری اسلامی را پایه گذارده است و شهروندان فقط صرفا بخاطر زبان، مذهب و جنسیت به درجه دو و سه و چهار تقسیم شده و بعضی از مردم حتی از حق حیات و زندگی شرافت مندانه محروم هستند. و اینها فقط تنها مشت نمونه خروار است از آنچه در این ١۴سال دیدهام و لمس کردهام. یک قطره از دریای بیکران جهل و نادانی و ضدیت با حقوق انسانهاست.
اگر احساس میکنید در نوشتههای اینجانب شبهیه میباشد اینجانب اعلام میکنم آمادهام برای اثبات حرفها و نوشتههایم در هر دادگاهی که صالحه باشد و یا در هر مناظرهای و با شرکت هر کدام از آقایان کارگزار جمهوری اسلامی شرکت کنم تا مردم قضاوت کنند.
تو کن تهدید به شکستن گلها در بهاران ساقهها دوباره خواهند روئید.
“١”: بازداشت و گروگان گرفتن خانواده بنازاده امیر خیزی بیش ٨سال که اینک محمد بنازاده همچنان در زندان و تبعید است و همچنین شکنجه و اعتراف گیری از دو جوان کرد لقمان و زانیار مرادی و محکومیت اعدام این زندانی در صورتی که آثار شکنجه و بد رفتاریهای غیر انسانی همچنان روی بدن این زندانیان مشهود است.
*زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج
۱۳۹۳/۱/۲۵