دو متهم به قتل در آستانه اجرای حکم اعدام
15-آوریل-2014
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: همزمان با تایید حکم قصاص دو پسر جوان که متهمند با انگیزه ای نامشخص جسد دوست خود را پس از قتل به آتش کشیده بودند، شمارش معکوس برای اجرای حکم آنها آغاز شد.
به گزارش قانون، دی ماه سال ۹۰ مردی با مراجعه به کلانتری ۱۵۹ بیسیم با طرح شکایتی گفت: پسرم به نام محمدصادق ۱۸ ساله همراه یکی از دوستانش به نام نقی، از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. قرار بود او برای خرید کاپشن به تهرانپارس برود که به طرز مرموزی ناپدید شد.
در ادامه با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور موسوی، دادیار شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با توجه به اظهارات پدر محمدصادق مبنی بر اینکه پسرش به قصد ملاقات با نقی از خانه خارج و ناپدید شدهاست، کارآگاهان اداره یازدهم با انجام هماهنگی قضایی لازم، پسر ۱۸ ساله را در منطقه میدان شوش دستگیر و برای انجام تحقیقات به اداره یازدهم منتقل کردند.
با دستگیری نقی، وی در اظهارات اولیه منکر هرگونه ملاقات با محمدصادق شد، اما زمانیکه نتوانست برای سخنانش دلایل و مدارک قانعکنندهای به کارآگاهان ارائه کند، در اظهارات متناقضی منکر صحبتهای اولیه خود درخصوص عدم ملاقات با پسر ناپدیدشده شد و در صحبتهای جدید خود به کارآگاهان گفت: قرار بود همراه محمدصادق و برای خرید لباس، به تهرانپارس برویم، اما او هیچ لباسی خریداری نکرد. به پیشنهاد محمدصادق و برای کشیدن قلیان به منطقه لشگرک رفتیم، اما در آنجا با دو نفر درگیر شدیم. در آن لحظه برای آنکه آسیبی به ماشینم وارد نشود، محمدصادق را لحظاتی تنها گذاشتم و از محل دور شدم، پس از دقایقی و برای کمک به محمد، دوباره به محل درگیری بازگشتم، اما دیگر اثری از محمد پیدا نکردم و تنها موفق شدم که کفش خونی وی را در نزدیکی محل درگیری پیدا کنم.
با توجه به اظهارات جدید نقی، کارآگاهان برای بررسی صحت اظهارات او به محل مورد ادعایش در منطقه لشگرک رفتند و در آنجا به تحقیقات از کسبه محل پرداختند، اما هیچکدام از کسبه محل، سخنان متهم درخصوص وقوع درگیری دستهجمعی را تأیید نکردند.
در شرایطی که کذب بودن تمامیسخنان نقی برای کارآگاهان قطعیتر شده بود، وی اینبار در اظهارات جدیدی به کارآگاهان گفت: در محل پیدا شدن کفش خونی متعلق به محمدصادق، جسد او را در حالیکه در زیر خاک مدفون و تنها سرش از خاک بیرون مانده بود، پیدا کردم و تنها برای آنکه آسیب بیشتری به جسد وارد نشود، سر محمدصادق را در زیر خاک قرار دادم.
با اظهارات جدید متهم در خصوص مرگ محمدصادق، کارآگاهان که خود را در برابر یک جنایت مشاهده کرده بودند، با اطلاعات بهدست آمده از نقی به محل دفن جسد رفتند و در بررسیهای انجام شده موفق به کشف جسد متعلق به محمدصادق شدند.
با کشف جسد و تأیید هویت مقتول، متهم برای انجام تحقیقات به اداره یازدهم منتقل و تحقیقات از وی در خصوص ارتکاب جنایت در دستور کار قرار گرفت. سرانجام متهم لب به اعتراف گشود و در اعترافات خود به کارآگاهان گفت: یکی از دوستانم به نام خالد ، مرتکب قتل محمدصادق شد و پس از قتل جسد او را دفن کردیم.
با توجه به اعترافات متهم در خصوص ارتکاب جنایت و معرفی خالد ۱۹ ساله به عنوان عامل اصلی جنایت، کارآگاهان اداره یازدهم با شناسایی مخفیگاه خالد در منطقه شوش در حالیکه متهم قصد داشت، از طریق پشت بام از محل متواری شود، وی را دستگیر و به اداره یازدهم منتقل کردند.
با آغاز تحقیقات از متهم دستگیر شده، وی به حضور خود در محل وقوع جنایت اعتراف، اما مدعی شد که عامل اصلی ارتکاب جنایت وی نبوده و محمدصادق به دست نقی به قتل رسیده است. با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز دو متهم به قتل پای میز محاکمه قرار گرفتند.
در ابتدای جلسه دادگاه نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست برای قاتل تقاضای مجازات قانونی کردو اولیای دم مقتول نیز خواستار قصاص قاتل شدند. سپس نقی در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: روز حادثه که برای خرید لباس با محمدصادق قرار داشتم، خالد با من تماس گرفت و اظهار داشت که من نیز به همراه شما و برای خرید لباس به تهرانپارس میآیم. در بین راه بود که نظر هر سه نفرمان برای خرید لباس تغییر کرد و تصمیم گرفتیم تا برای تفریح و کشیدن قلیان به لشگرک برویم. در بین راه و در منطقه تلو بود که از ماشین پیاده شدیم تا از بالای جاده به مشاهده منطقه بپردازیم که به علت سرد بودن هوا، من به سرعت به داخل ماشین بازگشتم، اما خالد و محمدصادق همچنان در بیرون از ماشین ایستاده بودند. ناگهان در کمال تعجب خالد را مشاهده کردم که قمهای را از زیر لباس خود خارج و به قصد گرفتن پولهای همراه محمد، شروع به تهدید وی کرد که لحظاتی بعد، خالد ضرباتی را با قمه به محمد وارد کرد که بر اثر این ضربات محمدصادق روی زمین افتاد. در همین لحظه من از ماشین پیاده شدم و قصد داشتم که محمد را به بیمارستان منتقل کنم، اما خالد ضربات متعدد دیگری را به گردن و سینه او وارد کرد که باعث مرگش شد.
متهم در ادامه اظهاراتش گفت: پس از کشته شدن محمدصادق، خالد چاقوی کوچکی را به من داد و با تهدید مرا مجبور کرد تا دو ضربه به دست و پهلوی محمد وارد کنم. سپس به در خانه محمد مراجعه و به دروغ به پدر محمد گفتیم که محمد با ما نبودهاست و دوباره به محل قتل بازگشتیم. اینبار خالد با بنزینی که در بین راه خریداری کرده بود، اقدام به آتش زدن جسد محمد کرد. سه روز بعد از حادثه بود که دوباره به محل جنایت بازگشتم و در حالیکه سر محمد در بیرون از خاک قرار داشت، وی را کاملا در زیر خاک دفن کردم و از محل دور شدم. خالد هم در دفاع از خود گفت: من تنها چند ضربه به سر محمد صادق زدم اما ضربات مرگبار را نقی زد. بعد از قتل نیز نقی پیشنهاد داد جسد را آتش بزنیم.
پس از آخرین دفاعیات متهمان قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شده و هر دو متهم را به قصاص محکوم کردند.
با اعتراض متهمان پرونده برای رسیدگی نهایی به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور حکم قصاص دو متهم را تایید کردند.