رضایت اولیای دم مانع قصاص یک زندانی شد
28-می-2017
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: پسر جوانی که پس از دستگیری در پرونده سرقت، پرده از راز مفقودشدن نامادریاش برداشت و به قصاص محکوم شده بود، با پرداخت دیه از مرگ نجات یافت.
به گزارش شرق، این پسر که به نامادری خود شک کرده بود، او را به قتل رساند و در نهایت با پرداخت دیه، خانواده مقتول را از اجرای حکم قصاص منصرف کرد.
آبان سال ٨٨ مرد میانسالی به اداره پلیس مراجعه کرد و گفت: “شب گذشته همسرم عاطفه که ۴۵ سال دارد، از خانه فرار کرده و هرچه دنبال او گشتم، نتوانستم پیدایش کنم”.
او در ادامه به مأموران گفت: “شب گذشته را در منزل همسر اولم بودم و قرار بود پسرم فرهاد به خانه عاطفه برود تا او در خانه تنها نباشد؛ اما هنگامی که به خانه برگشت، به من گفت عاطفه از خانه فرار کرده است. مأموران با شنیدن این خبر، تحقیقات خود را برای پیداکردن عاطفه آغاز کردند؛ اما نتوانستند ردی از او پیدا کنند. بهاینترتیب پرونده مفقودشدن زن جوان بهعنوان پرونده حلنشده در اداره آگاهی بود تا اینکه پس از مدتی، فرهاد که از اعضای باند سرقت از پمپبنزینهای پایتخت بود، بازداشت شد. پسر جوان در بازجوییها علاوه بر اعتراف به شرکت در سرقت از پمپبنزینها، پرده از راز مفقودشدن نامادری خود نیز برداشت. او در بازجوییها به مأموران گفت: پدرم به غیر از مادرم همسر دیگری به نام عاطفه داشت که در خانهای مستقل از ما زندگی میکرد. گاهی اوقات، زمانی که پدرم نمیتوانست شب را در منزل عاطفه بماند، من آنجا میرفتم تا عاطفه تنها نباشد”.
او ادامه داد: “چند بار از همسایهها شنیده بودم عاطفه زن خوبی نیست و با افراد دیگری ارتباط دارد؛ اما حرف آنها را باور نکردم. تا اینکه یکی از دوستانم گفت عاطفه را با مردی به نام مهدی دیده است. با شنیدن این حرف، خیلی عصبانی شدم. همان شب پدرم با من تماس گرفت و از من خواست به خانه عاطفه بروم تا شب تنها نماند. من هم قبول کردم به آنجا بروم. تقریبا ساعت ١٠ به خانه عاطفه رسیدم. بهخاطر حرفهایی که دوستم به من گفته بود، خیلی از عاطفه عصبانی بودم. سعی کردم با او حرف بزنم؛ اما عاطفه سعی در تحریککردن من داشت. برای همین چاقو را برداشتم و به سمت عاطفه گرفتم. به او گفتم: تو را میکشم؛ اما او حرفم را باور نکرد و هیچ واکنشی نشان نداد. فرهاد ادامه داد: من از این رفتار عاطفه خیلی عصبانی شده بودم. چهار ضربه چاقو به او زدم؛ عاطفه غرق خون شد و روی زمین افتاد. پس از آن خیلی ترسیده بودم؛ بههمینخاطر عاطفه را درون گونی گذاشتم و او را کنار یکی از درختهای باغ دفن کردم و بعد از آن به خانه خودمان برگشتم”.
این متهم درباره نحوه تشریح ماجرا برای پدرش نیز گفت: “ساعت پنج صبح به خانه رسیدم. پدرم که متوجه ورود من شد، علت این را که چرا زود به خانه برگشتهام از من پرسید. به او گفتم: همانطور که گفتی، به خانه عاطفه رفتم؛ اما او خانه نبود و به نظرم فرار کرده است. خیلی دنبال او گشتم؛ اما پیدایش نکردم. با شنیدن این خبر، پدرم به اداره پلیس رفت و به آنها گفت عاطفه از خانه فرار کرده است”.
بهاینترتیب با توجه به گفتههای فرهاد و شکایت اولیای دم، تحقیقات درباره ادعای او آغاز شد و جسد نیز در همان محلی که او در اعترافات خود گفته بود، کشف شد. در ادامه روند رسیدگی به پرونده، به استناد همه مدارک موجود در پرونده، کیفرخواستی علیه فرهاد به اتهام قتل عمد صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. اولین جلسه رسیدگی به این پرونده، در تاریخ ١۶ مهر سال ٩٠ برگزار شد که در آن جلسه پس از قرائت کیفرخواست، اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و از دادگاه درخواست قصاص متهم را کردند.
یکی از اولیای دم گفت: “عاطفه تنها ۴۵ سال داشت و زن پاکدامنی بود و مدتی پیش با پدر فرهاد ازدواج کرد. نمیدانم چرا فرهاد دست به چنین کاری زد و او را به قتل رساند”.
سپس فرهاد در مقابل قضات ایستاد و گفت: “قصد کشتن عاطفه را نداشتم؛ اما آن روز پس از شنیدن حرفهای دوستم، خیلی عصبانی شده بودم، زمانی که به عاطفه حرفها را گفتم، فکر کردم سعی در تحریک من دارد. در نتیجه عصبانیت من دوچندان شد و ناگهان چاقو را برداشتم و او را به قتل رساندم؛ اما الان از اولیایدم میخواهم من را ببخشند. در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند و فرهاد را به قصاص محکوم کردند”.
چندی پیش فرهاد با پرداخت دیه توانست رضایت اولیایدم را بگیرد و از چوبهدار رها شود.
به همین خاطر فرهاد بار دیگر در جلسه دادگاه حاضر شد تا این بار از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
فرهاد که از کار خود پشیمان بود، در جلسه دادگاه به قضات گفت: “از کاری که انجام دادهام، پشیمان هستم و نباید عاطفه را به قتل میرساندم. از شما درخواست میکنم من را ببخشید”.
در پایان جلسه، قضات برای تصمصمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند و فرهاد را به ١٠ سال حبس محکوم کردند.