رهایی از اعدام یک زندانی در تهران
6-جولای-2019
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: یک زندانی که پیشتر از بابت اتهام قتل توسط شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران به اعدام محکوم و این حکم در دیوان عالی کشور نیز تایید شده بود، با پرداخت دیه و رضایت اولیای دم از مرگ رهایی یافت.
به گزارش روزنامه جوان، یک زندانی که در جریان سرقت طلاهای خانم معلم بازنشسته مرتکب قتل شده بود، با جلب رضایت اولیای دم از مرگ نجات یافت.
بر اساس این گزارش، ۵ فروردین سال ۹۱، مأموران پلیس ورامین از قتل معلم بازنشسته به نام سکینه در خانهاش باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به زنی سالخورده بود که با اصابت ضربات چاقو و همچنین جسمی سخت به سرش هدف قرار گرفته و فوت شده بود. یکی از همسایهها گفت: «خانم معلم بعد از بازنشستگی به تنهایی زندگی میکرد. لحظاتی قبل من یاسر، پسر همسایه را دیدم که ساکی در دست داشت و از خانه مقتول خارج شد و احتمال میدهم او قاتل باشد.»
با ثبت این اطلاعات و بررسی محل حادثه مشخص شد مقداری از طلاهای مقتول به سرقت رفته است و یاسر نیز بعد از قتل به مکان نامعلومی گریخته است.
به این ترتیب یاسر ۱۹ساله به عنوان اولین مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه یک هفته بعد از حادثه وی در ویلای عمهاش در چالوس بازداشت شد. او در بازجوییهای به قتل اعتراف کرد و گفت: «من همسایه مقتول بودم و بارها او را در راهپلهها دیده بودم. او خیلی طلا و جواهر داشت و برق طلاهایش مرا وسوسه میکرد. میدانستم تنها زندگی میکند و در خانهاش جواهرات زیادی دارد به همین دلیل نقشه سرقت به سرم زد. شب حادثه خانوادهام برای عید دیدنی به خانه یکی از بستگانمان رفته بودند. من در خانه بودم و خیلی دندانم درد میکرد. برای آرامش درد دندان مشروب خوردم تا اینکه یکی از دوستانم تماس گرفت و مرا به خانهاش دعوت کرد. به آنجا رفتم و بار دیگر همراه دوستم مشروب خوردم. به خاطر مصرف مشروب دل و جرئتم بیشتر شده بود به همین خاطر شب حادثه تصمیم گرفتم نقشهام را عملی کنم.»
متهم ادامه داد: «برای سرقت یک نقاب به صورتم زدم و از بالکن وارد خانه زن همسایه شدم. پیرزن مشغول تماشای تلویزیون بود که به محض روبهرو شدن فریاد کشید. او میخواست نقاب را از روی صورتم بردارد که مقاومت کردم و نقاب پاره شد. چون شناسایی شده بودم از ترس با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه زدم. سپس خواستم جای طلا و جواهراتش را لو بدهد. او گفت آنها را داخل فر پنهان کرده است. بلافاصله طلاها را برداشتم و میخواستم از خانه خارج شوم که صدای ناله پیرزن را شنیدم. آنجا بود که هنگام خروج با یک گلدان چند ضربه به سرش کوبیدم و فرار کرد.»
متهم در آخر گفت: «چند روز بعد طلاها را به مبلغ ۶۰میلیون تومان فروختم و سپس به ویلای عمهام رفتم، اما دستگیر شدم.»
با اقرارهای متهم وی روانه زندان شد و پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در اولین جلسه رسیدگی به پرونده اولیای دم درخواست اعدام کردند، سپس متهم با قبول جرمش ماجرا را شرح داد.
در پایان هیئت قضایی متهم را به اعدام محکوم کرد و این حکم در دیوان عالی کشور نیز مورد تأیید قرار گرفت. در حالی که متهم در آستانه مرگ قرار داشت، توانست با پرداخت دیه از چوبه دار فاصله بگیرد. به این ترتیب متهم بعد از اعلام گذشت از سوی اولیای دم این بار از جنبه عمومی جرم محاکمه خواهد شد.