صدور حکم ۹۹ ضربه شلاق در تهران
29-می-2017
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: متهم جوانی در تهران به اتهام سرقت به تحمل ۴۱ سال زندان و ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری رکنا، رسیدگی به این پرونده از بیست و نهم آذر ماه سال ۹۴ به دنبال شکایت یک زن جوان در دستور کار افسران کلانتری ۱۲۳ نیاوران تهران قرار گرفت.
زن جوان گفت: “چند روز قبل با یک مرد جوان به نام امیر آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و از من خواست تا با هم به گردش برویم. من سوار هیوندای او شدم. او که می گفت طلافروش است از من خواست تا طلاهایم را به او بدهم تا با قیمت مناسب آنها را برایم تعویض کند. من که به او اعتماد کرده بودم طلاهایم را به او دادم اما دیگر از مرد جوان خبری نشد”.
در حالی که تلاش پلیس برای ردیابی متهم فراری آغاز شده بود چند شکایت مشابه دیگر به پلیس رسید. بررسی ها نشان می داد مرد جوان با فریب دختران آنها را به دام می انداخت و پس از سرقت طلاهایشان می گریخت. در حالی که تعداد شاکیان این پرونده به شش نفر رسیده بود ماجرای آزار سه نفر از قربانیان نیز مطرح شد.
پلیس با چهره نگاری رایانه ای سرانجام توانست این طلافروش قلابی را بازداشت کند. امیر ۳۲ساله دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه که سه نفر ازشاکیان حضور داشتند نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. سپس شاکیان یک به یک به تشریح ماجرا پرداختند.
یکی از آنها گفت: “دخترم را به کلاس زبان می بردم که سوار پراید سفید امیر شدم. او سر صحبت را باز کرد و گفت بعد از رساندن دخترم به کلاس زبان مرا به خانه ام بر می گرداند. او در مسیر برگشت خودش را طلافروش معرفی کرد.اما یکباره پشت فرمان حالش به هم خورد. من که دستپاچه شده بودم از ماشین پیاده شدم تا برایش آب بخرم. همان موقع کیفم به صندلی ماشین گیر کرد که آن را رها کردم تا زودتر آب را به راننده برسانم اما او مرا فریب داد و از آنجا گریخت و کیفو طلاهای من را هم با خود برد”.
دومین شاکی گفت: “از وقتی از همسرم جدا شده بودم در یک مدرسه شبانه روزی درس می خواندم. به عنوان مسافر سوار پراید امیر شدم و او به من ابراز علاقه کرد.او مرا به امام زاده صالح برد و قسم خورد که قصد ازدواج دارد. او با حرف هایش مرا فریب داد و گفت می تواند طلاهایم را با طلاهای جدید و با قیمت مناسب تعویض کند. من که خام حرف های او شده بودم سرویس طلا مادرم را که ۱۶ میلیون تومان ارزش داشت به همراه طلاهای خودم آوردم تا آنها را به مغازه طلافروشی یکی از دوستان امیر ببریم. اما او گفت امروز دوستش در مغازه نیست. به همین خاطر برای خرید به مانتوفروشی رفتیم. هر بار به اتاق پرو می رفتم امیر اصرار می کرد تا کیفم را به او بسپارم اما کیف را به او ندام تا اینکه عصر برای بازگشت به خانه سوار ماشین او شدم. او پشت فرمان بود که گفت حالش بد شده و از من خواست تا برایش از سوپرمارکت آب معدنی بخرم. به محض اینکه از ماشین پیاده شدم کیفم را دزدید و رفت”.
سومین شاکی نیز گفت: “فقط سه روز بود که با امیر آشنا شده بودم. او مرا به امام زاده صالح برده و قسم خورده بود قصد بدی ندارد. او می گفت می خواهد مرا با ماردش آشنا کند و به زودی به خواستگاری ام بیاید. در ماشین نشسته بودم که برایم آبمیوه خرید . به محض اینکه آب میوه را خوردم بیهوش شدم. ساعت ۴ صبح بود که عابران مرا در حاشیه تهران پیدا کردند. او مرا آزار داده و پول و موبایلم را دزدیده بود”.
وقتی نوبت دفاع به متهم رسید منکر جرمش شد و گفت: “آزار سه شاکی شد و گفت: “سرقت پول و طلا ها را قبول دارم اما هیچ کدام از دخترام جوان را آزار ندادم. من فقط با دختران جوان دوست می شدم تا بتوانم نقشه های سرقت را اجرا کنم”.
سپس هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک های موجود در پرونده و اظهارات سه شاکی دیگر که قبلا از آنها بازجویی شده بود امیر را به ۴۱ سال زندان و ۹۹ ضربه شلاق محکوم کرد.