گذشت اولیای دم به نجات یک زندانی از اعدام منجر شد
7-آگوست-2017
گروه خبری: اعدام -
سایت نفس در قفس: مردی که متهم است برادرش و زنی که با برادر او رابطه داشته را به قتل رسانده است، پس از هفت سال توانست از اولیای دم رضایت بگیرد و بدین ترتیب از چوبه دار رهایی یابد.
به گزارش شرق، ٩ آذر سال ٨٩، مأموران از کشف جسد یک زن در رودهن باخبر شدند.
آنها پس از اعلام این خبر، بلافاصله خود را به محل حادثه رساندند و پس از تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول زن ٢٧سالهای به نام مهناز است.
مأموران جنایی، در ادامه تحقیقات، از راننده آژانسی که این زن را میشناخت، تحقیق کردند. او به مأموران گفت: “مهناز مسافرم بود. بعد از چند بار که او را به مقصدش رساندم، متوجه شدم مهناز و همسرش به مواد مخدر اعتیاد دارند. آنها دو فرزند داشتند و شرایط مالیشان خوب نبود. برای همین دلم برایشان سوخت و هرچند وقت یکبار، به آنها کمک مالی میکردم”.
این مرد در پاسخ به این سؤال کاراگاهان که آیا مهناز دشمنی داشته است یا خیر، به مأموران گفت: “بعضی از کارگرها به من گفته بودند مهناز مشکل اخلاقی دارد. من نیز دو بار او را با دو مرد غریبه که برادر بودند، دیده بودم. یک روز که مهناز سوار ماشین من شد، برایم تعریف کرد یک شب با همسرش به منزل این دو برادر رفته است و شب را همانجا ماندهاند. زمانی که آنها خواب بودند، برادر کوچکتر که کمال نام داشت، بالای سر او آمده بود و از مهناز خواسته بود با او رابطه داشته باشد که مقتول قبول نکرده بود”.
در ادامه تحقیقات، مأموران برادر بزرگتر کمال را شناسایی کرده و از او بازجویی کردند.
او که ابتدا منکر آشنایی خود با مهناز شد، پس از بازجوییهای فنی، راز قتل مهناز و برادرش را فاش کرد. او به مأموران گفت: “روز حادثه، زمانی که سراغ برادرم رفتم، متوجه شدم او در یک آلونک با مهناز مواد میکشد. تمام اتاق را دود گرفته بود. از دیدن این صحنه خیلی عصبانی شدم و از برادرم خواستم دست از این کار بردارد؛ اما او بدون توجه به حرفهای من، به کار خودش ادامه داد. با یکدیگر به صورت لفظی مشاجره کردیم. کمال یک چاقو در دست داشت که من احساس کردم میخواهد به من حمله کند. برای همین با چاقویی که در دست داشتم، چند ضربه به کمال زدم و پس از آن، با مهناز درگیر شدم و چند ضربه به او زدم. کمال را در حالی که میخواست از آن محل فرار کند، سوار ماشین کردم تا به بیمارستان ببرم؛ اما میان راه متوجه شدم کمال جان خود را از دست داده است. برای همین او را به همان محل برگرداندم و جسدش را در یک سوله رها کردم”.
مأموران با آدرسی که این مرد در اختیار آنها قرار داده بود، توانستند جسد کمال را پیدا کنند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، کیفرخواستی علیه این مرد صادر کردند و پرونده را برای رسیدگی در اختیار شعبه ٧۴ وقت قرار دادند.
در ابتدا، اولیای دم در جایگاه ویژه حاضر شدند و درخواست قصاص متهم را کردند.
سپس متهم در برابر قضات ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
در پایان، قضات وارد شور شدند و این مرد را به قصاص محکوم کردند.
چندی بعد، فرزندان مهناز و مادر کمال اعلام رضایت کردند؛ اما پدر مهناز رضایت نداد و مدتی بعد فوت کرد و وارثان او اولیای دم این پرونده اعلام شدند.
آنها نیز تاکنون پیگیر این پرونده نشدهاند و متهم همچنان در زندان به سر میبرد.
به این ترتیب، متهم طبق ماده ۴٢٩ از دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرد و پرونده بار دیگر به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
متهم در این جلسه، بار دیگر ابراز پشیمانی کرد و از دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرد.
در پایان قضات وارد شورد شدند و او را به ٩ سال حبس محکوم کردند و او بهزودی آزاد خواهد شد.