سیل در آذربایجان، بلای طبیعی یا بیکفایتی مسولین؟ / همراه حسینی
20-آوریل-2017
گروه خبری:
آذربایجان تنها واژهای برای بیلبوردهای تبلیغاتی دولتمردانی شده است که تا آنجا با تودههای ملت ارتباط دارند که منبع تغذیهی پروپاگاندای خود در جهت منافع قشری و تثبیت قدرت تاریخ مصرف گذشتهشان را درون این تودهها بیابند!
آذربایجان تنها واژهای برای اعلام اتحاد صوری و پینهبسته و فرمالیسم همزیستی مسالمتآمیز اقوام ایرانی گشته است تا بدانجا که هرگونه حقطلبی و اعادهی حیثیت اجتماعی و سیاسی اقوام و ملت ایران، آشوب طلبی و تفرقهافکنی و تجزیهطلبی میخوانند! چه تفاهم حیرتانگیزی!
آذربایجان تنها واژهای برای مقاصد حقیر رانتخوارانهی ستاد انتخاباتی زالوصفتانی شده است که سعادت آنها تنها در گروی تیرهروزی این مردمان است!
آذربایجان در سیلاب فرو رفت! به همین سادگی تا ایران دروازهی دوزخی باشد که بر سر در آن نوشته شده است: بدین جان که وارد میشوی دست از هر امیدی بشوی. (دانته)
ویلیامز سراسقف کانتربری بعد از سونامی اندونزی و تلفات دهها هزار نفری مردم در یک گفتار پرشور عنوان کرد که باید تمام ادلهی اثبات وجود خدا و باورهای مسلم مسیحیت را به کناری نهاد! چرا که هیچ نیرویی نمیتواند پاسخگوی این شر گزاف باشد. این را بیشتر از هر زمانی باید در برابر بیکفایتی مسئولین و والامقامهای دولتی قرار داد که بعد از سیل آذربایجان و تلفات زیانبار انسانی و مادی آن باید حقانیت و مشروعیت یک دولت را با تمام ملازمانشان به کناری نهاد. در برابر این همه بیتدبیری و تبدیل شدن ایران به گورهای دستهجمی در مورد کدام دولت و کدام ملت و مردم باید حرف زد؟ ملتی که تنها به عنوان یک میانپرده برای نمایش مضحک و خفتبار منافع حقیر دولتمردان به حساب آورده میشود و به طرز خندهدار اما تلخی حکومت ایران بیشتر از هر حکومتی این چنین عوامفریبانه واژهی ملت و مردم را که محصول خردورزی و کنش عظیم سیاسی تاریخی بوده و ارادهی آن خدشهناپذیر و غیرقابلانتقال است، چنین مورد بیحرمتی و بیمهری قرار بدهد.
در حالی که مردم مرگ خود و خانوادهشان را نظاره میکردند، به امید آنکه دستی از غیب کاری بکند، چنین وقیحانه و سیستماتیک صفحهی اول روزنامههای حکومتی جز کارناوال مسخرهی انتخاباتی خود و تلاش برای کسب مواهب پستهای دولتی حرفی از مرگ خاموش آذربایجان نمیزند!
براستی بیش از هر زمانی چنین دولتی مستحق ترحم و دلسوزی است که خردهریزههای قدرت آنان را به هیولای سنگدلی تبدیل کرده است که مرگ هموطنان را به باد بیاعتنایی میگیرند! چقدر باید گفته شود که این حکومت ربطی به منافع هیچ قشر و طبقهای در ایران ندارد و تنها و تنها به حفظ قدرت پوسیده و به تمامی رسوا شدهی خویش می اندیشد! تمام نیروهای اخلاقی و اجتماعی و ارزشگذاریها برای همیشه مهر بطلانی برای این منبع تباهی و ویرانی و انحطاط نهاده است. چه چیزی میتواند دامن دولت را از این همه بیتدبیری و بیمسئولیتی بزداید؟ با هزار ورد و جادو هم نمیتوان اعتبار و آبرویی برای مسئولین آن دست و پا کرد.
ملتی که تا دیروز تنها برای بیمزه کردن بیشتر در تلویزیون و فیلمها و سریالهای آبکی، در هیئت لودهبازان ابله و خردهشیشهدار به ملت عرضه میشدند، اینبار فرورفته در زاری و فلاکت و بیپناهی در صفحات اجتماعی، به حقیقت نشان داده شد! اشک و تقلا برای زنده ماندن و معصومیت بیدفاع، تنها حقیقت مسلم و عریان آذربایجان بود که هر وجدان آزادهای را، هرکسی را که تهماندهای از شرف و انسانیت در خود دارد، غرق در ماتم و اندوه کرد.
تسلیت، تسلیت، تنها به ملتی که سور عزایشان، سفرهی رنگین جباران گشته است. ننگ، ننگ بر آنان که قدرت و منافع پست آن و مواهب دنیایی، آخرین قطره از انسانیتشان را فرو بلعیده است، چنان که بعد از هر مصیبت و فاجعهای دستهای پاک خود را نشان میدهند و سیل و آلودگی هوا و تمام پدیدههایی که بشر بعد از هزاران سال راه مقابله با آن را یافته است، به علتهای ناپیدا و بیربط حواله میدهند تا هرچه بیشتر در سایهی این وضع ضدبشری و اندوهبار بر ساحل آرام قدرت خود لمیده باشند و زندگی را در سایهی غارت و چپاول، مطلوب و مطبوع بیابند.
این گفتار تنها فن شاعرانهی متوسطی نیست که اذهان را متوجه خود میسازد تا حرف پر آب و تابی را زده باشد، شواهد کافی برای بیکفایتی مسئولان و متولیان امر ذیربط وجود دارد. نصب نکردن یک تابلو در مسیر امکان سیل و بارش در یک دوربرگردان حاشیهای، به راستی بیکفایتی غیرقابل تصور و غیرقابل باوری است!
آیا تنها یک مورد اینچنینی در ابعاد بسیار کمتری در یک کشور متوسط اروپایی کافی نبود تا روزنامهها، حتی خدای مسیحیت را به محاکمه بکشانند؟ دریغا که در کشور ما صدای بیصدایان در نطفه خفه خواهد شد و دولت حق به جانبتر و طلبکارتر از همیشه مسئولیت را متوجه ملت کردخ و بر سر سلفیبگیران و عوام میزند و از منابر و تریبونهای ریز و درشت خود این فاجعه را به گناه و زشتی کردار ملت وصل میکنند. اگر هم انصافشان حکم کند در بهترین حالت آن را به یک بلای طبیعی و چارهناپذیر فرو میکاهند. امروز این حرفها بیشتر از هر زمانی برای مردم مضحکهای تکراری شده است اما روزی تبدیل به دادخواهی و خونخواهی یک ملت خواهد شد. وجدان میگوید مسئولین خود را قضاوت کنند، قبل از آنکه مورد قضاوت قرار گیرند! بر خود خشم گیرند قبل از آنکه به حق به آنان خشم گرفته شود!