نفس در قفس

ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران
مقاله

دکتر ملکی: چگونه انتظار دارید دانشگاه سکوتش را بشکند

6-فوریه-2014

گروه خبری:

بسم الحق

 

چرا دست از سر خانواده‌ها برنمی دارید؟

 

سخنی با مسئولین امنیتی کشور

 

چند روزی است که بعلت سرما و برف و تشدید بیماری در منزل استراحت می‌کنم. امروز ساعت ۶ عصر بود که پسرم، – ابوذر، تماس گرفت و گفت آقای بازجو تلفن کرده و گفته من و شما به اداره اطلاعات برویم. به پسرم گفتم اگر شماره تلفن بازجو را داری با او تماس بگیر و بگو من در شرایطی نیستم که بتوانم به دیدار ایشان بروم. از این گذشته من به هیچ وجه با احضار تلفنی جایی نمی‌روم. اگر با من کاری دارند با نامه احضارم کنند.

 

من نمی‌فهمم اصلا چه دلیلی وجود دارد که با فرزند من که در این سال‌ها هزاران گرفتاری برایش درست کرده‌اند تماس می‌گیرند و او را تحت فشار می‌گذارند. مدرک لیسانس ابوذر را سالهاست به دلیل فرزند محمد ملکی بودن مصادره کرده‌اید و نمی‌دهید. او را چندین بار به اداره اطلاعات احضار کرده‌اید و تحت فشار گذاشته‌اید و سوالاتی که به هیچ وجه به او ارتباطی نداشته را از او پرسیده‌اید. از شرکت او در امتحانات دانشگاه ممانعت کرده‌اید و آرامش همسر و زندگی‌اش را برهم زده‌اید و ده‌ها مشکل دیگر برایش درست کرده‌اید، تنها بدلیل اینکه فرزند محمد ملکی است.

 

آقای روحانی امروز در دانشگاه و در حضور دانشگاهیان پرسیده‌اند که چرا دانشگاه ساکت است و استادان سکوت کرده‌اند؟

 

آقای رییس جمهور؛ من در این سال‌ها در برابر اعمال تشنج زا و خشونت آفرین مقامات حاکم که منجر به تحریم‌های کمرشکن علیه ملت ما شد سکوت نکردم و اعتراض کردم.

 

آقای رییس جمهور؛ من در برابر نقض حقوق بشر در کشورم و زندانی کردن فعالان سیاسی و عقیدتی سکوت نکردم و اعتراض کردم.

 

آقای رییس جمهور؛ من در برابر موج بی‌رویه اعدام‌ها و ترویج خشونت در جامعه سکوت نکردم و اعتراض کردم.

 

آقای رییس جمهور من یک دانشگاهی هستم و در این سال‌ها سکوت نکردم و این وضعیتی است که برای خود و خانواده‌ام ایجاد کرده‌اند.

 

جناب رییس جمهور؛ تنها چند ساعت پس از سخنرانی شما از وزارت اطلاعات با من و فرزندم تماس گرفته‌اند تا من را هم وادار به سکوت کنند. من در این سال‌ها بار‌ها گفته‌ام سکوت نخواهم کرد و هر حکمی می‌خواهید به من بدهید. حال انتظار دارید که دانشگاهیان سکوتشان را بشکنند؟

 

من تاکنون تحمل کردم و این اذیت و آزار‌ها که به خانواده من وارد شده را بطور علنی مطرح نکرده بودم. اما دیگر طاقتم تمام شده و از مقامات حکومت سوال می‌کنم که اگر با من مشکلی دارید تقصیر خانواده‌ام چیست و با آن‌ها چه کار دارید؟ چرا ابوذر را این قدر اذیت می‌کنید؟ چرا مرا ممنوع الخروج کرده‌اید و مانع از سفر من برای دیدن فرزندم شده‌اید؟ چرا تهدید می‌کنید تا فرزندم، عمار، نتواند برای دیدن مادر و پدرش به کشور بیاید؟

 

بسیاری از خانواده‌های سیاسی دچار چنین مشکلاتی هستند و از این مسائل رنج می‌برند. آقایان بس کنید و از خدا بترسید و از عاقبت دیگران عبرت بگیرید.

اگر این آزار‌ها ادامه یابد من بطور مستقیم به سازمانهای بین المللی حقوق بشری و گزارشگر ویژه سازمان ملل در این باره شکایت خواهم برد.

 

والسلام

 

دکتر محمد ملکی ـ ساعت ۷ بعد از ظهر روز سه شنبه ۱۵ بهمن ۹۲

برچسب ها:

زندانیان