نفس در قفس

ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران
مقاله

پوچی، اعتیاد و خودکشی، کوتاه از دانش‌گاه تهران

کوتاه از دانش‌گاه تهران

13-مارس-2016

گروه خبری:

‌مساله‌ای که بیش از همه، دانشگاه‌های تهران را از سایر مراکز آموزشی کشور، متمایز می‌کند؛ برجسته‌تر شدن بحران‌های عمیق دانش‌جویی است که به صورت خودکشی‌ها، اعتیاد به مخدرهای کشنده و بی‌رغبتی دانش‌جویان به حضور در یک فضای حقیقتا آکادمیک و ایجاد یک توده‌ی سرخورده از دانش‌جویان مشروطی که با خصوصی‌سازی‌های چند دولت اخیر روز به روز بیش‌تر خود را بروز می‌دهد. خصوصی‌سازی‌هایی که در کشورهای خاورمیانه، در داخل یک ساختار غیرمنطعف بازدارنده که دولت رانتی را حریص‌تر می‌کند تا امتیازهای بیش‌تری بگیرد، اولین مکانی را که منهدم می‌کند دانش‌گاه است.

دانش‌گاه به یک بنگاه سودآور تبدیل می‌شود و سوژگی دانشجو را تا حد تبدیل شدن به عناصر اجیرشده‌ی بنگاه‌های آینده در بیرون از دانش‌گاه فرو می‌کاهد.همه‌ی این موارد، در داخل نظام بسته‌ی سیاسی در کشورهای مزبور بند و بست‌های حقیقتا ضدفرهنگی را موجب می‌شود. نشست‌های بیهوده‌ی تشکل‌های صوری دانش‌گاهی، که هرکس آشنایی مختصری با اوضاع کنونی داشته باشد، درمی‌یابد که فقط می‌توانند از نسخه‌هایی صحبت کنند که عملا قرار نیست دست به اقدامی در جهت منافع قشر دانش‌جویی بزنند. فقط می‌توانند در این خصوص، اعتراف کنند که توان حل این بحران‌های عمیق را ندارند و بررسی این بحران‌ها و مبادرت به حل آن‌ها، از طریق چند برگه‌ی نظرسنجی روانی، که از همان نسخه‌ی بنگاهی پیروی می‌کند نیز کاری از پیش نمی‌برد. مسئولان نا‌مسئول دانش‌گاه که دقیقا استمرار چنین اوضاعی به اینان هویت می‌بخشد، به زعم خود دست به کار شده‌اند، تا خود را خادم دانش‌جویان نشان دهند و نسبت به این اتفاقات شوم خود را به نوعی تبرئه سازند. حال آن‌که تمامی این‌ها اقدامی پوچ و بی‌معنی است چون به هیچ وجه، نه میخواهد و نه میتواند، این معضلات خطرناک اجتماعی را ریشه یابی کند.

خودکشی دانشجوی فنی دانشگاه تهران، مهدی مزروعی سبدانی، که از روی پل مدیریت تهران، خود را پرت کرد بلافاصله مسئولین را بر آن داشت که باسراسیمگی بگویند که این حادثه بیرون از دانشگاه اتفاق افتاده است و در یک نتیجه‌گیری دل‌خواه خودشان و به شکلی که می‌خواستند «دست پیش میگیرند تا پس نیفتند»  آن را به مشکلات صرفا شخصی دانشجو منحصر ساختند.

با این وجود، دامنه‌ی خودکشی‌ها به داخل خوابگاه‌ها و حتی راهروهای دانشکده‌ها نیز رسیده و در حال تبدیل شدن به امری عادی است. خودکشی دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران مقابل دفتر رئیس این دانشکده که انعکاس وسیعی یافت از آن جمله است. این بار دانش‌گاه نتوانست به مانند دفعات قبل، ساده از کنار آن بگذرد. حسین خجسته‌نیا، دانشجوی دکتری دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی که با خوردن سیانور مقابل مسئولین دانشکده در راه بیمارستان درگذشت، توسط شعبده‌بازان همیشگی یک «شایعه‌ی تخریب‌گرانه» خوانده شد و سابقه‌ی بیماری‌های قبلی متوفی را در بوق و کرنا کردند.

از تمام این تلاش ها برای تطهیر دانشگاه نسبت به این قبیل موارد، می توان پی برد که تا چه اندازه بحران‌ها به سمت حاد شدن در حال حرکت است. یکی از نشانه‌های بارز آن نیز ویرانی و تباهی شخصیتی قشر فرهیختگان دانشگاهی است که در وهله‌ی اول علل کاملا اقتصادی و سیاسی دارد که در آلودگی هر اتاق خوابگاهی به اعتیادهای سرسام‌آور نمود می‌یابد. در این میان، جمع مشروطی‌های دانش‌گاه چند برابر شده و به تبع آن تعداد خانواده‌هایی که بعد از چندسال ناگهان به این نتیجه میرسند که دانش‌گاه چه بر سر فرزندشان آورده است، نیز چندبرابر شده است.

در ارتباط با خانواده‌هایی که نسبت به مرکز، دچار فقر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بیش‌تری هستند، این معضلات می‌توانند به تنش‌های بیش‌تری بینجامند. در این موارد بیش‌تر دانش‌جویان جزو نخبگان فرهنگی شهرشان به حساب می‌آیند، آن‌ها به شهرهای بزرگ آمده‌اند که بر سرنوشت نکبت‌زده‌ی خود غلبه کرده و گرد فقر را از تن بزدایند.

با خصوصی‌سازی‌ها که در آینده بر شدت آن افزوده خواهد شد، به خصوص در رابطه با اسکان و هزینه‌های تحصیلی دانش‌جویان، بیش‌تر این چهره‌ی موحش نشان داده می‌شود. دیگر دانش‌گاه محل مقدسی نیست که نباید با نعلین وارد آن شد، بل‌که در آن نیروهای چپاول چهار نعل در تاخت و تاز هستند. دانش‌جویان زیر فشار محیط مسموم خوابگاهی که پرخاش‌گری و بی‌ثباتی شخصیتی را برای‌شان به ارمغان می‌آورد، له می‌شوند.دست به دزدی می‌زنند، فشار سنگین کلاس‌ها و یک بی‌تفاوتی عمیق نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی که توسط برنامه‌ریزان دانش‌گاهی طوری چیده شده که فکر هر نوع  تغییر اوضاع را از ذهن دانش‌جویان محو کند، دانش‌جو را بیشتر در خود فرو می‌برد. ریشه‌ی اعتیادها نیز تا حدودی باور به این حکم است که دیگر همه چیز تمام شده است. یک پوچی تمام عیار، که با مشکلات پیشینی دانش‌جو، از محیط‌های بیرونی دانش‌گاه، ترکیب می‌شود تا غول یک خودکشی را در دل بپروراند.

دانش‌گاه تنها کاری که در این مدت اخیر، مبادرت به آن کرده است، گرفتن تست‌های روانشناسی و چندین ساعت مشاوره بوده، آن هم از دانش‌جویانی که در آستانه‌ی اخراج هستند و چندین مورد دانش‌جویان داوطلبی که احتمال خودکشی‌شان می‌رفته است.

مشکلات اقتصادی دانشجویان که باید توسط اعتراضات صنفی اقدام به حل آن می‌شد، توسط بالایی‌ها بایکوت می‌شود و این سرکوب سیستماتیک شدید خود را از طریق تست‌های روانشناسانه‌ی بازاری، از دیده‌ها پنهان می‌کند.

 

* این مقاله توسط یکی از دانش‌جویان دانش‌گاه تهران برای «نفس در قفس» ارسال شده و مشخصات نویسنده در تحریریه‌ی سایت «نفس در قفس» محفوظ است.

زندانیان