مصاحبه با نیما پوریعقوب در رابطه با جان باختن شاهرخ زمانی در زندان رجاییشهر کرج
28-سپتامبر-2015
گروه خبری:
شاهرخ زمانی، فعال کارگری محبوس در زندان رجاییشهر کرج که از سال ۱۳۹۰ در زندان به سر میبرد، روز یکشنبه ۲۲ شهریور در حالی در اتاق خود توسط همبندیهایش پیدا شد که ساعاتی پیش از آن جان باخته بود. گرچه مسولان بهداری زندان علت مرگ وی را سکتهی مغزی اعلام کردهاند اما خانوادهی وی درخواست کالبدشکافی و مشخص شدن علت جان باختن وی را داشتند. عفو بینالملل نیز در بیانیهای که روز ۳ مهر جاری منتشر کرد، خواهان تحقیقات مستقل و بیطرفانه در مورد فوت این فعال کارگری شد. در همین زمینه با آقای نیما پوریعقوب، فعال حقوق بشر گفت و گو کردیم. وی از کسانی که در سال ۱۳۹۰ به همراه شاهرخ زمانی بازداشت شده بود.
آقای پوریعقوب, شما با آقای شاهرخ زمانی هم پرونده بودید, ایشان به چه اتهامی بازداشت شدو حکم گرفت؟
شاهرخ در تاریخ ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۰ به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت کشور در تبریز بازداشت شد. دلیل این اتهامات، فعالیتهای وی در سندیکاهای کارگری بود.
شاهرخ با چه بیماری هایی دست و پنجه نرم می کرد؟
وی بیماری خاصی نداشت. اما به دلیل اعتصاب غذاهای طولانی مدت و شرایط غیرانسانی زندان و تبعیدهای پیاپی از تقریبا ۲ سال پیش از سرگیجه و بعضا بیهوشیهای لحظهای رنج میبرد و به همین دلیل در نوبت آزمایش ام.آر.آی هم بود که البته هرگز به این آزمایش اعزام نشد.
آیا وضعیت پیش آمده برای او قابل پیش بینی و به طریق دیگر قابل پیشگیری بود؟
به نظر من این وضعیت در مورد هر زندانی و به طور خاص زندانیان سیاسی قابل پیشبینی و پیشگیری است. زندانیان از هرگونه امکانات درمانی و دارویی محروم هستند و اگر از این امکانات برخوردار شوند، تنها زمانی است که در وضعیت بسیار وخیمی قرار میگیرند. در زندان رجاییشهر کرج، برای مختل کردن ارتباط زندانیان با جهان خارج مسولان دستگاههای پخش پارازیت قدرتمندی را نصب کردهاند که به همین دلیل بیشتر زندانیان همواره از سر درد رنج میبرند. زندانیان سیاسی این زندان روزانه فقط ۴ ساعت هواخوری دارند و تمام پنجرههای بند نیز با آهن پوشانده شده است. در چنین شرایطی طبیعی است که زندانیان به انواع بیماریها مبتلا شوند و یا جان خود را از دست دهند. فراموش نکنیم که شاهرخ اولین نمونه نیست و پیش از وی چند تن دیگر از زندانیان نیز در همین بند جان باخته بودند. به نظر من راه پیشگیری از اینگونه فجایع فشار بیشتر به جمهوری اسلامی برای آزادی زندانیان سیاسی است. چراکه تا زمانی که این افراد در زندان هستند، امنیت جانی نخواهند داشت.
وقتی شاهرخ در زندان بود شما با او تماس داشتید, مقداری از شرایط زندان و فشارهایی که بر زندانیانی مقاومی مثل شاهرخ وارد می آورند, بگویید به ویژه که شاهرخ از جمله زندانیان مقاومی بود که نسبت به مسایل و رویدادهای روز واکنش نشان می داد او حتی مناسبت های مهم تاریخی و سیاسی را نیز فراموش نمی کرد می توانید به برخی موضع گیری های شاخص شاهرخ در چند سال گذشته اشاره کنید؟
بله من از طرق ممکن با شاهرخ ارتباط داشتم و از وضعیت وی مطلع بودم. وی از جمله زندانیانی بود که در مقاطع حساس و در مناسبتهای مختلف از جمله روز دانشجو، روز کارگر، سالروز انقلاب مردم ایران علیه حکومت شاه، روز جهانی زن و …موضعگیری کرده و در مقاطع مختلف و در خصوص رویدادهای خاص نیز به صورت انفرادی یا همراه با سایر زندانیان سیاسی بیانیههایی صادر میکرد. اگر بخواهم در یک جمله مواضع شاهرخ را خلاصه کنم، پیام وی همواره مبارزه و مقاومت به هر قیمت بود و سرانجام نیز با جان خود بر این راه مهر تایید زد.
او در آخرین پیام خود خطاب به معلمان چنین نوشته است: «با توجه به تداوم چند ماهه اعتراضات معلمان و پرستاران و همچنین اعتراضات چندین ساله بی وقفه کارگران که جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته است و به دنبال حضور و تجمع باشکوه و سراسری دو هزار معلم برای آزادی نمایندگان شان، و به نمایندگی از ۵ تا ۶ میلیون خانوار از سراسر ایران در ۳۱ تیرماه، علیه تبعیض و نابرابری و در شرایط حکومت نظامی، و با شعارهای «علیه فقر و تبعیض، معلم بپاخیز» و «معلم زندانی آزاد باید گردد»، رژیم بحران زده و جام زهر بالا کشیده جمهوری اسلامی در وحشت از ملی شدن این مبارزات حق طلبانه و پیوستن دیگر ستم دیدگان خصوصاً کارگران و پرستاران و شعله ور شدن جرقه انقلاب، شروع به وعده و وعیدهای تو خالی برای شکاف در صفوف معلمان و جلوگیری از گسترش مبارزات آنان دارد؛ معلمان و تشکل های مبارز آن ها باید با هشیاری و حضور متحدانه در میدان مبارزه و تعیین ضرب العجل برای خواسته هایشان، از جمله آزادی تمام نمایندگان خود، و اعلام مجدد مطالبه حقوق متناسب با تورم جاری و دیگر مطالبات خود ضمن خنثی سازی طرح شوم جمهوری اسلامی سرمایه داری خود را برای یک مبارزه گسترده با برنامه ریزی جهت ایجاد کنفدراسیون و برنامه ریزی برای به میدان آوردن دانش آموزان و دیگر نیروها آماده کرده به سوی عملی کردن شعار معلم ، کارگر اتحاد ، اتحاد سازمان یافته حرکت کنند.»
میبینید که او به خوبی از وضعیت جامعه آگاه بوده و با دیدی هوشیارانه در مقابل وقایع مختلف موضع میگرفت. در واقع او هیچوقت زندان را حصاری برای مبارزه ندانسته و مبارزه را مختص به فضای خارج از زندان نمیدانست. او در زندان نیز همانند خارج از زندان فعال و پرشتاب برای تحقق آزادی میرزمید و تا آخرین لحظات حیات خود نیز در همین راستا گام برمیداشت.