نفس در قفس

ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران
اخبار

طرح تجربه‌ای به بهانه بیست و دومین سال زندان؛ نامه‌ای از سعید ماسوری محبوس در زندان رجایی‌شهر

9-ژانویه-2022

گروه خبری: زندانیان - سرکوب -

نفس در قفس، ۱۹ دی ۱۴۰۰: سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان‌رجایی‌شهر کرج، در ۲۲مین سال حبس‌اش نامه‌ای از تجربیات خود در این سالیان نوشته‌است. این زندانی سیاسی در این نامه به تاثیر زندان بر آرمان و تلاش برای «به تنگ آوردن افراد از همه‌چیز» اشاره کرده و تجربه زیسته خود را به اشتراک گذاشته است. سعید ماسوری در حالی وارد ۲۲امین سال زندان‌ می شود که در طول این سالیان از حق مرخصی محروم مانده است.

به گزارش «نفس در قفس»، ارگان خبری لیگ حقوق بشر زندانیان ایران، سعید ماسوری، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر، همزمان با بیست‌ ودومین سالگرد زندانش از تاثیرات زندان برای دور کردن زندانیان سیاسی از «آرمان» نوشته است.

وی در بخشی از نامه خود آورده است: « اراده و استقامت در زندان یعنی “هر لحظه و ساعت و روز انتخاب کردن” تا از این فروپاشی در امان بمانیم. برای کسانی که شهامت داشتن آرمان و رویاهای بلند پروازانه ندارند این چار دیواری محدود و منحوس به قبرستان آرمان ها و اراده ها تبدیل میگردد … و اینجاست که سود و زیان های کوچک و دم دستی به مسائلی بزرگ و لاینحل مبدل میگردند.»

 

متن کامل این نامه که یک نسخه برای انتشار به دست «نفس در قفس» رسیده است در ادامه می آید:

 

«طرح تجربه‌ای به بهانه بیست و دومین سال زندان

در بیست و دومین سال زندان، روزهای اول را به یاد دارم که وقتی از سلول کناری پرسیدم: “چه مدت است که در زندان هستی؟” ۲ ماه و ۳ ماه برایم عمری می‌نمود … مشتها می‌کوبیدم بر در و پنجه‌ها می ساییدم به دیوار …. از همان روزهای اول به تقلید از فیلم‌ها … روزها را با خط کشیدن به دیوار سلول شماره می‌کردم … تا تعداد روزها را بدانم … ولی اکنون دیگر به سختی حتی برخی وقایع زندان را بخاطر می‌آورم که در ۱۰ سال اول زندان بود یا ۱۰ سال دوم و حال سومین دهه هم به آن افزوده شده … تا جائیکه اکنون حتی در خواب و رویا هم چیزی به جز زندان نمی بینم … خاطرات بیرون از زندان به تمامی از ذهنم محو گشته و زیباترین خواب و رویای شبانه هم چیزی نیست جز داشتن یک سلول بهتر یا پنجره‌ای با نرده‌های کمتر و از این قبیل.

آری، اولین کار ویژه زندان منقطع کردن افراد از واقعیت بیرون است؛ محصور نگه داشتن آنها در یک چار دیواری محدود و به تنگ آوردن افراد از همه چیز! و این یعنی فرو بردن افراد در دنیای محدود خود و غرقه کردن آنها در تخیلات و توهمات و آنگاه که انسانها در خود فرو می‌روند، روابط انسانی هم به همان میزان فرو می‌کاهد و این خود آغاز فروپاشی خلق و خوی انسانی است.

اراده و استقامت در زندان یعنی “هر لحظه و ساعت و روز انتخاب کردن” تا از این فروپاشی در امان بمانیم. برای کسانی که شهامت داشتن آرمان و رویاهای بلند پروازانه ندارند این چار دیواری محدود و منحوس به قبرستان آرمان ها و اراده‌ها تبدیل می‌گردد … و اینجاست که سود و زیان‌های کوچک و دم دستی به مسائلی بزرگ و لاینحل مبدل می‌گردند.

این مکانیزم عملکرد چار دیواری محدود کننده زندان است. زندانی عادی و سیاسی هم فرقی ندارد چون تفاوت این دو در ابتدا “داشتن و نداشتن” آرمان بود. فلذا در فقدان آن، مسائل به یک شکل بروز می‌کنند. در بدو ورود به زندان، علت زندانی شدن مطالبه حقوق و آزادی‌های مردم و یا آرمان عدالت خواهی و از این قبیل بود و به طبع مشخصه و ویژگی زندانی سیاسی در “نداشتن منافع شخصی بود”… و چنانچه “زندان” کسی را از این آرمانها دور کند، مسائل پیش پا افتاده جای آرمان‌ها و رویاهای بزرگ می‌نشینند و زندانی، دیگر نمی‌تواند، بقیه زندانیان را “هم بند” تلقی کند بلکه آنها را رقیبانی می‌داند که در صدد به یغما بردن حقوق و آزادی‌های اوست و تنها کارشان آزار و اذیت (مفهوم زندان در زندان).

این ویژگی ذاتی و جوهری زندان است که زندانی را وادار می‌کند به سطح مسائل کوچک و دم دستی فرو بکاهد … و آنگاه که این فروکاستن با برخی خصلت های ناپسند و غیرقابل قبول فردی ممزوج می‌شوند، به معجونی پیچیده مبدل می‌گردد که تشخیص و حل و فصل آنها، تنها از عهده کسانی بر می‌آید که هر لحظه انتخاب کنند که در برابر فروپاشی مقاومت کنند و هر لحظه غفلت از آن تاوان و هزینه‌ای بعضا غیرقابل تحمل بر فرد و اطرافیان او تحمیل می‌کند.”به تنگ آمدن” از زندان محصول این عملکرد است و خلاصه آن، دور شدن از رویاها و آرمانها و اسیر شدن در شرایط ناگوار”موجود” است و از قضا تلالو انسانیت در شرایط سخت و ناگوار پیرامون است که دیده می‌شود.

آنجائیکه این ملت آزاده (از معلمان شریف و آزاده، کارگران زحمتکش و کشاورزان و همه اقشار) در مطالبه آزادی و حقوق خود در کف خیابان ترس و منافع شخصی خود را کنار گذاشته اند و جوانان خود را هزار هزار فدیه این آزادی و آزادیخواهی میکنند همصدا و همدل نشدن با آنها همان گیر افتادن و محبوس شدن واقعی در دیوارهای زندان است. نتیجه اینکه هرگاه مسائل صنفی و روابط شخصی خود و افراد دیگر، در زندان تبدیل به معضل شده و عمده گردید باید دانست که از چه مسائلی دور افتاده و در چه مسائلی در غلطیده‌ایم.

سعید ماسوری / دیماه ۱۴۰۰ / زندان رجایی شهر کرج.»

 

زندانیان